کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)
جستجو در:
موانع ارث ←
→ تَعْصیٖب
هبه یا صلح اموال در زمان حیات به فرزندان مشروط به ارث نبردن آنان
مسأله 1291. بخشش اموال به فرزندان در زمان حیات، موجب محروم شدن فرزندان از ارث نمیشود.
مسأله 1292. اگر فردی مثلاً منزل خویش را به یکی از فرزندانش به قیمت کم بفروشد یا آن را بهطور مجّانی صلح نماید یا ببخشد[1] به شرط آنکه فرزند مذکور، بعد از وفات وی، سهم الارث خویش را مطالبه نکرده و به سایر ورثه تملیک نماید،[2] چنانچه بعد از وفات پدر، این فرزند از عمل به شرط تخلّف نماید و سهم الارث خویش را مطالبه کند، ولیّ شرعی متوفّیٰ (وصیّ یا حاکم شرع) حسب مصلحت میتواند وی را نسبت به انجام شرط الزام نماید.[3]
همین طور، وی (ولیّ شرعی متوفّیٰ) میتواند در صورت فوق، قرارداد بیع یا صلح یا هبه را فسخ کند[4] و در این صورت، مال به ملک متوفّیٰ بر میگردد و حسب موازین ارث به ورثه ارث میرسد.[5]
مسأله 1293. اگر فردی مثلاً منزل خویش را به یکی از فرزندانش به قیمت کم بفروشد یا بهطور مجّانی صلح نماید یا ببخشد به شرط آنکه وی حقّ ارث بردن نداشته باشد،[6] شرط مذکور باطل است و چنانچه بعد از وفات مطالبۀ ارث نماید، لازم است سهم الارث وی به او داده شود؛
البتّه در این مورد، فرد مذکور (متوفّیٰ) به جهت باطل بودن شرط حق داشته در زمان حیات خویش قرارداد را فسخ نماید و چنانچه به سبب عذری مانند عدم اطلاع از حقّ فسخ، اقدام به آن نکرده، حقّ خیار مذکور به ورثهاش ارث میرسد؛
ولی همان طور که در جلد سوّم، مسألۀ «367» ذکر شد، استفاده از این حقّ خیار باید با توافق همۀ ورثه باشد. بنابراین، اگر فرزند مذکور راضی به فسخ نشود، فسخ بقیۀ ورثه بیاثر است و واقع نمی شود.
مسأله 1292. اگر فردی مثلاً منزل خویش را به یکی از فرزندانش به قیمت کم بفروشد یا آن را بهطور مجّانی صلح نماید یا ببخشد[1] به شرط آنکه فرزند مذکور، بعد از وفات وی، سهم الارث خویش را مطالبه نکرده و به سایر ورثه تملیک نماید،[2] چنانچه بعد از وفات پدر، این فرزند از عمل به شرط تخلّف نماید و سهم الارث خویش را مطالبه کند، ولیّ شرعی متوفّیٰ (وصیّ یا حاکم شرع) حسب مصلحت میتواند وی را نسبت به انجام شرط الزام نماید.[3]
همین طور، وی (ولیّ شرعی متوفّیٰ) میتواند در صورت فوق، قرارداد بیع یا صلح یا هبه را فسخ کند[4] و در این صورت، مال به ملک متوفّیٰ بر میگردد و حسب موازین ارث به ورثه ارث میرسد.[5]
مسأله 1293. اگر فردی مثلاً منزل خویش را به یکی از فرزندانش به قیمت کم بفروشد یا بهطور مجّانی صلح نماید یا ببخشد به شرط آنکه وی حقّ ارث بردن نداشته باشد،[6] شرط مذکور باطل است و چنانچه بعد از وفات مطالبۀ ارث نماید، لازم است سهم الارث وی به او داده شود؛
البتّه در این مورد، فرد مذکور (متوفّیٰ) به جهت باطل بودن شرط حق داشته در زمان حیات خویش قرارداد را فسخ نماید و چنانچه به سبب عذری مانند عدم اطلاع از حقّ فسخ، اقدام به آن نکرده، حقّ خیار مذکور به ورثهاش ارث میرسد؛
ولی همان طور که در جلد سوّم، مسألۀ «367» ذکر شد، استفاده از این حقّ خیار باید با توافق همۀ ورثه باشد. بنابراین، اگر فرزند مذکور راضی به فسخ نشود، فسخ بقیۀ ورثه بیاثر است و واقع نمی شود.
[1]. با رعایت شرایط صحّت صلح و هبه.
[2]. شرط مذکور، «شرط فعل» نامیده میشود که توضیح آن در جلد سوّم، مسألۀ «299» ذکر شد.
[3]. شایان ذکر است، فرد مذکور میتواند در زمان حیات خویش در ضمن انعقاد عقدی با فرزندش - مانند صلح مال به وی - برای شخص یا اشخاص مورد اعتمادی با توافق آنان وکالت شرعی بگیرد تا آنان وکیل باشند از طرف فرزندش، سهم الارث او را به سایر ورثه تملیک نمایند و در این صورت، نیازی به الزام از طرف وصیّ یا حاکم شرع نیست.
[4]. شایان ذکر است، این حقّ فسخ (خیار تخلّف شرط) برای «ولیّ میّت» ثابت است، نه ورثه.
[5]. در صورتی که مال اتلاف گردیده یا تلف شده یا در حکم تلف است، مثل آنکه فروخته شده، در اشیای مثلی، رجوع به مثل و در اشیای قیمی رجوع به قیمت میشود؛ توضیح معنای مثلی و قیمی در جلد سوّم، فصل «غصب»، در مسائل «1504 و 1505» ذکر شد.
[6]. به این معنا که وی بعد از وفات پدر، هیچ گونه حقّی در اموال متوفّیٰ و دارایی باقیمانده از وی نداشته باشد و مال باقیمانده به سایر ورثه ارث برسد؛ شرط مذکور، «شرط نتیجه» نامیده میشود. توضیح معنای شرط نتیجه در جلد سوّم، مسائل «299 و 300» ذکر شد.