کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)
جستجو در:
اقسام وصیّت ←
→ تعریف وصیّت و اقسام آن / تعریف وصیّت و حکم واجب یا مستحب بودن آن
وظایف کسى که نشانههاى مرگ را در خود مى بیند
مسأله 999. اگر انسان نشانههاى مرگ را در خود ببیند، در صورت امکان بنابر احتیاط واجب باید اموالی را که از مردم به صورت ودیعه و امانت، عاریه، سرمایۀ مضاربه یا مشارکت و مانند آن در اختیار اوست فوراً به صاحبانش برگرداند، یا آنکه به آنان اطلاع دهد؛
امّا اگر این امر ممکن نباشد، باید - هرچند با وصیّت کردن و شاهد گرفتن بر وصیّت و آگاه کردن وصیّ و شاهد از نام و خصوصیّات و نشانی صاحب مال یا امور دیگر - کاری کند که مطمئن شود مال بعد از فوت او به صاحبش میرسد.[1]
مسأله 1000. اگر انسان درحالی نشانههای مرگ را ببیند که به مردم بدهکار باشد و هنگام ادای آن بدهى نرسیده یا رسیده، ولى طلبکار مطالبه نمیکند یا مطالبه میکند، ولى او نمیتواند بپردازد، در این موارد چنانچه از خودش مالی داشته باشد یا هرچند مال ندارد ولی احتمال معقول دهد کسى آنها را مجّانی ادا نماید، باید کارى کند که اطمینان نماید بدهى او پس از وفاتش به طلبکار داده میشود؛ مثلاً اگر بدهکار بودن او براى دیگران معلوم نیست وصیّت کند و بر وصیّت شاهد بگیرد؛
امّا اگر فرد میتواند بدهی خویش را بپردازد و وقت آن رسیده و طلبکار مطالبه نماید، باید فوراً بپردازد، هرچند نشانههاى مرگ را در خویش نبیند.
مسأله 1001. کسى که نشانههاى مرگ را در خود میبیند، اگر حقوق شرعی مانند خمس، زکات و مظالم بر عهدۀ وی است و فعلاً نمیتواند آن را بپردازد، چنانچه از خودش مالی داشته باشد یا هرچند مال ندارد، ولی احتمال معقول دهد کسى آنها را مجّانی ادا نماید، باید کارى کند که اطمینان نماید پس از مرگش پرداخت میشود، مثلاً اگر بدهکار بودن او به حقوق شرعی براى دیگران معلوم نیست به فرد مورد اعتمادی وصیّت کند؛
امّا اگر فرد مذکور بتواند حقوق شرعی مذکور را فعلاً بپردازد، باید فوراً اقدام به پرداخت آن کند، هرچند نشانههاى مرگ را در خود نبیند.
مسأله 1002. کسى که نشانههاى مرگ را در خود میبیند، اگر حج بر وی واجب و مستقرّ شده باشد و نتواند خودش آن را بهجا آورد و نایب گرفتن نیز برایش مقدور نباشد، چنانچه از خودش مالی داشته باشد یا هرچند مال ندارد، ولی احتمال معقول دهد کسى حج را بهطور مجّانی به نیابت از وی بهجا آورد، باید کارى کند که اطمینان نماید در صورت فوت حج به نیابت از وی انجام میشود؛ مانند آنچه در مسائل قبل ذکر شد.[2]
مسأله 1003. کسى که نشانههاى مرگ را در خود میبیند، اگر نماز و روزۀ قضا داشته یا کفّارهای بر عهدۀ او باشد، باید کارى کند که اطمینان نماید آنها را پس از وفاتش از طرف او انجام میدهند، مثلاً وصیّت کند از مال خودش براى آنها اجیر بگیرند؛
بلکه اگر مال نداشته باشد، ولى احتمال معقول دهد کسى مجّانی آنها را انجام دهد، باز هم واجب است وصیّت نماید؛
البتّه، اگر فردی باشد - مانند پسر بزرگتر - که بداند با اطلاع دادن به او، امور مذکور توسط وی انجام میشود، اطلاع دادن به وی کافی است و لازم نیست وصیّت نماید.
مسأله 1004. پدری که نشانههاى مرگ را در خود میبیند و دارای اولاد صغیر است، در صورتی که با نداشتن قیّم مالشان از بین میرود، یا حقّ آنان تضییع میشود، باید با وصیّت کردن براى آنان قیّم امینى معیّن نماید.
البتّه اگر اولادِ وی، ولىّ شرعى دیگرى مانند پدربزرگ پدرى داشته باشند یا معیّن نکردن قیّم برای آنان موجب مفسدهای که اجتناب از آن لازم است نشود، تعیین قیّم برای آنان واجب نیست.
مسأله 1005. کسى که نشانه هاى مرگ را در خود میبیند، اگر از کسی طلبی داشته یا موجودی حساب بانکی داشته باشد یا مالى به صورت ودیعه، عاریه، سرمایۀ مضاربه یا مشارکت و مانند آن نزد دیگری داشته باشد، یا بعضی از اموالش در مکانی مخفی باشد که ورثه از آن خبر ندارند، احتیاط واجب آن است که به ورثه اطلاع دهد؛
بلکه اگر اطلاع ندادن به آنان، عرفاً تضییع حقّ ورثه محسوب شود یا اسراف و تبذیر مال به حساب آید، واجب است به آنان خبر دهد.
امّا اگر این امر ممکن نباشد، باید - هرچند با وصیّت کردن و شاهد گرفتن بر وصیّت و آگاه کردن وصیّ و شاهد از نام و خصوصیّات و نشانی صاحب مال یا امور دیگر - کاری کند که مطمئن شود مال بعد از فوت او به صاحبش میرسد.[1]
مسأله 1000. اگر انسان درحالی نشانههای مرگ را ببیند که به مردم بدهکار باشد و هنگام ادای آن بدهى نرسیده یا رسیده، ولى طلبکار مطالبه نمیکند یا مطالبه میکند، ولى او نمیتواند بپردازد، در این موارد چنانچه از خودش مالی داشته باشد یا هرچند مال ندارد ولی احتمال معقول دهد کسى آنها را مجّانی ادا نماید، باید کارى کند که اطمینان نماید بدهى او پس از وفاتش به طلبکار داده میشود؛ مثلاً اگر بدهکار بودن او براى دیگران معلوم نیست وصیّت کند و بر وصیّت شاهد بگیرد؛
امّا اگر فرد میتواند بدهی خویش را بپردازد و وقت آن رسیده و طلبکار مطالبه نماید، باید فوراً بپردازد، هرچند نشانههاى مرگ را در خویش نبیند.
مسأله 1001. کسى که نشانههاى مرگ را در خود میبیند، اگر حقوق شرعی مانند خمس، زکات و مظالم بر عهدۀ وی است و فعلاً نمیتواند آن را بپردازد، چنانچه از خودش مالی داشته باشد یا هرچند مال ندارد، ولی احتمال معقول دهد کسى آنها را مجّانی ادا نماید، باید کارى کند که اطمینان نماید پس از مرگش پرداخت میشود، مثلاً اگر بدهکار بودن او به حقوق شرعی براى دیگران معلوم نیست به فرد مورد اعتمادی وصیّت کند؛
امّا اگر فرد مذکور بتواند حقوق شرعی مذکور را فعلاً بپردازد، باید فوراً اقدام به پرداخت آن کند، هرچند نشانههاى مرگ را در خود نبیند.
مسأله 1002. کسى که نشانههاى مرگ را در خود میبیند، اگر حج بر وی واجب و مستقرّ شده باشد و نتواند خودش آن را بهجا آورد و نایب گرفتن نیز برایش مقدور نباشد، چنانچه از خودش مالی داشته باشد یا هرچند مال ندارد، ولی احتمال معقول دهد کسى حج را بهطور مجّانی به نیابت از وی بهجا آورد، باید کارى کند که اطمینان نماید در صورت فوت حج به نیابت از وی انجام میشود؛ مانند آنچه در مسائل قبل ذکر شد.[2]
مسأله 1003. کسى که نشانههاى مرگ را در خود میبیند، اگر نماز و روزۀ قضا داشته یا کفّارهای بر عهدۀ او باشد، باید کارى کند که اطمینان نماید آنها را پس از وفاتش از طرف او انجام میدهند، مثلاً وصیّت کند از مال خودش براى آنها اجیر بگیرند؛
بلکه اگر مال نداشته باشد، ولى احتمال معقول دهد کسى مجّانی آنها را انجام دهد، باز هم واجب است وصیّت نماید؛
البتّه، اگر فردی باشد - مانند پسر بزرگتر - که بداند با اطلاع دادن به او، امور مذکور توسط وی انجام میشود، اطلاع دادن به وی کافی است و لازم نیست وصیّت نماید.
مسأله 1004. پدری که نشانههاى مرگ را در خود میبیند و دارای اولاد صغیر است، در صورتی که با نداشتن قیّم مالشان از بین میرود، یا حقّ آنان تضییع میشود، باید با وصیّت کردن براى آنان قیّم امینى معیّن نماید.
البتّه اگر اولادِ وی، ولىّ شرعى دیگرى مانند پدربزرگ پدرى داشته باشند یا معیّن نکردن قیّم برای آنان موجب مفسدهای که اجتناب از آن لازم است نشود، تعیین قیّم برای آنان واجب نیست.
مسأله 1005. کسى که نشانه هاى مرگ را در خود میبیند، اگر از کسی طلبی داشته یا موجودی حساب بانکی داشته باشد یا مالى به صورت ودیعه، عاریه، سرمایۀ مضاربه یا مشارکت و مانند آن نزد دیگری داشته باشد، یا بعضی از اموالش در مکانی مخفی باشد که ورثه از آن خبر ندارند، احتیاط واجب آن است که به ورثه اطلاع دهد؛
بلکه اگر اطلاع ندادن به آنان، عرفاً تضییع حقّ ورثه محسوب شود یا اسراف و تبذیر مال به حساب آید، واجب است به آنان خبر دهد.
[1]. به جلد سوّم، مسألۀ «1227» رجوع شود.
[2]. توضیح بیشتر مسألۀ مذکور در جلد دوّم، فصل «حجّ»، مبحث «احکام وصیّت به حج» ذکر شده است.