پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید علی حسینی سیستانی

کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)(چاپ 1403)

واجب بودن عمل به وصیّت و حرمت تغییر آن ← → سُکنیٰ

وصیّت / فضیلت وصیّت و اهمیّت آن

از محمّد بن مسلم نقل شده که امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «وصیّت حقّ است و همانا رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وصیّت کرد و شایسته است که هر مسلمانی وصیّت کند».[1]
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند: «هر کس با وصیّت نیکو بمیرد، شهید مرده است».[2]
از امام صادق(علیه السلام) از پدران بزرگوارشان(علیهم السلام) روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «هر کس هنگام وفات خود نیکو وصیّت نکند، این کار نقصى در مروّت (جوانمردی) و عقل اوست، عرض کردند: اى رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) چگونه وصیّت نماید؟ فرمودند: چون کسى زمان مرگش فرا رسد و مردم (کسان و خویشان او) پیرامونش جمع شدند، بگوید:[3]
«اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ الرَّحْمٰنَ الرَّحیمَ، اللَّهُمَّ إِنّی أَعْهَدُ إِلَیْکَ فی دَارِ الدُّنْیا أَنّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَریکَ لَکَ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ وَأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَأَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ وَالْحِسَابَ حَقٌّ وَالْقَدَرَ[4] وَالْمیزَانَ حَقٌّ وَأَنَّ الدّینَ کَمَا وَصَفْتَ وَأَنَّ الْإِسْلَامَ کَمَا شَرَعْتَ وَأَنَّ الْقَوْلَ کَمَا حَدَّثْتَ وَأَنَّ الْقُرْآنَ کَمَا أَنْزَلْتَ وَأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبینُ جَزَى اللَّهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) خَیرَ الْجَزَاءِ وَحَیّیٰ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ بِالسَّلَامِ.
اللَّهُمَّ یا عُدَّتی عِنْدَ کُرْبَتی وَیا صَاحِبی عِنْدَ شِدَّتی وَیا وَلیَّ نِعْمَتی إِلٰهی وَإِلٰهَ آبَائی لَا تَکِلْنی إِلَى نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً فَإِنَّکَ إِنْ تَکِلْنی إِلَى نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَقْرُبْ مِنَ الشَّرِّ وَأَبْعُدْ مِنَ الْخَیرِ فَآنِسْ فِی الْقَبْرِ وَحْشَتی وَاجْعَلْ لی عَهْداً یَوْمَ أَلْقَاکَ مَنْشُوراً».[5]
سپس، نسبت به آنچه مورد احتیاج اوست وصیّت می­کند.
در ادامه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مؤیّد صدق این وصیّت، این سخن خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ مریم است که مى­فرماید: «لا­یَمْلِکونَ الشَّفاعَةَ إلّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمٰنِ عَهْداً»[6] و این همان عهد و پیمان میّت است و وصیّت حقّى است بر هر مسلمانى که آن را بیاموزد و به دیگران (خاندان و بستگانش) تعلیم دهد و (جدّم) امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمودند: این وصیّت را رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به من آموخت و رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: این وصیّت را جبرئیل به من تعلیم داد».[7]
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که پدر بزرگوارشان امام باقر(علیه السلام) فرمودند: (جدّم) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «هر کس وصیّت کند (و در وصیّت خویش) ستم نکند و (به وارث) ضرر وارد نیاورد، مانند کسی است که آن (مال مورد وصیّت) را در زمان حیات خود صدقه داده باشد».[8]
در حدیث نقل شده که خداوند متعال می­فرماید: «اى فرزند آدم، با سه چیز به تو احسان و نیکی کردم: گناهانى را بر تو پوشاندم که اگر خاندانت از آن آگاه می­شدند تو را به خاک نمی­سپردند، وسعت رزق و روزی به تو دادم و از تو قرض خواستم، ولى تو نیکی و خیری پیش نفرستادی و به تو هنگام مرگ مهلت دادم تا در یک سوّم دارایی خود وصیّت کنی، ولى تو براى خود نیکی و خیرى پیش نفرستادى».[9]

[1]. فروع کافی، ج‌7، کتاب الوصایا، باب الوصیة و ما أمر بها، ص­3، ح5.
[2]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏2، ابواب الاحتضار و ما یناسبه، باب21، ص117، ح5.
[3]. اى خداى آفرینندۀ آسمان­ها و زمین، داناى نهان و آشکار، بخشندۀ مهربان، من در این سراى دنیا در پیشگاه تو اقرار و اعتراف می­کنم (عهد می­کنم) بر اینکه هیچ خدایى جز تو نیست، یگانه و بى ­شریکى و محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) بنده و فرستادۀ توست و بهشت حقّ است و دوزخ حقّ است و برانگیخته شدن از قبرها در قیامت حقّ است و حساب حقّ است و تقدیرات و میزان حقّ است و همانا دین چنان است که تو وصف کرده­اى و اسلام همان گونه است که تو تشریع فرموده­اى و سخن همان است که تو گفته­اى و قرآن چنان است که تو نازل کرده­اى و تو همان خداوند حقیقى و آشکار هستى. خداوند به پیامبرش محمّد جزای خیر دهد و بر محمّد و آل محمّد تحیّت و سلام فرستد.
بار خدایا، در هنگام گرفتاریم تویى تکیه‌گاه و ذخیرۀ من و به هنگام سختیم تویى یار و یاور من و تویى ولىّ نعمت من، خدایم و خداى پدران من، هرگز چشم بر هم زدنى مرا به خودم وا مگذار، که اگر چشم بر هم زدنی مرا به خودم واگذاری به شرّ نزدیک شده و از خیر دور می‌شوم، پس در تنهایى وحشتناک قبر تو مونس من باش و در آن روز که با تو دیدار مى­کنم از خودت عهد و پیمانى گشوده شده و باز برایم قرار بده.
[4]. منظور از «قَدَر» ممکن است تقدیرات خداوند متعال، یا علم الهی به وقایع سابق و آینده، یا اعم از هردو، یا مجازات به اندازۀ عمل باشد؛ به مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏23، ص5 و روضة المتّقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏11، ص32 مراجعه شود.
[5]. این دعا در کتاب فلاح السائل و نجاح المسائل سیّد بن طاووس، ص66 و 67، فصل ذکر عهد المیّت، بدین گونه نقل شده است: «اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ الرَّحْمٰنَ الرَّحیمَ إِنّی أَعْهَدُ إِلَیْکَ فی دَارِ الدُّنْیَا أَنّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَریکَ لَکَ وَأَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله وسلم) عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ‏ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَأَنَّکَ تَبْعَثُ‏ مَنْ فی الْقُبُورِ وَأَنَّ الْحِسَابَ حَقٌّ وَأَنَّ‏ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَمَا وَعَدَ اللَّهُ فیهَا مِنَ النَّعیمِ مِنَ الْمَأْکَلِ وَالْمَشْرَبِ وَالنِّکَاحِ حَقٌّ وَأَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَأَنَّ الْإیمَانَ حَقٌّ وَأَنَّ الدّینَ کَمَا وَصَفْتَ وَأَنَّ الْإِسْلَامَ کَمَا شَرَعْتَ وَأَنَّ الْقَوْلَ کَمَا قُلْتَ وَأَنَّ الْقُرْآنَ کَمَا أَنْزَلْتَ وَأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبینُ وَأَنّی أَعْهَدُ إِلَیْکَ فی دَارِ الدُّنْیَا أَنّی رَضیتُ بِکَ رَبّاً وَبِالْإِسْلَامِ دیناً وَبِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه وآله وسلم) نَبیّاً وَبِعَلیٍّ إِمَاماً وَبِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَأَنَّ أَهْلَ بَیْتِ نَبیِّکَ(علیهم السلام) أَئِمَّتی اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتی عِنْدَ شِدَّتی وَرَجَائی عِنْدَ کُرْبَتی وَعُدَّتی عِنْدَ الْأُمُورِ الَّتی تَنْزِلُ بی وَأَنْتَ وَلیّی فی نِعْمَتی وَإِلٰهی وَإِلٰهَ آبَائی صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلَا تَکِلْنی إِلىٰ نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً وَآنِسْ فی قَبْری وَحْشَتی وَاجْعَلْ لی عِنْدَکَ عَهْداً یَوْمَ أَلْقَاکَ مَنْشُوراً».
[6]. سورۀ مریم، آیۀ 87: «اختیار شفاعت ندارند، مگر کسى که از جانب خداى رحمان پیمانى گرفته است».
[7]. فروع کافی، ج7، کتاب الوصیة، باب الوصیة و ما أمر بها، ص2، ح1.
[8]. وسائل الشیعه، ج‌19، کتاب الوصایا، باب5، ص264، ح2.
[9]. تهذیب الأحکام، ج‌9، کتاب الوصایا، باب6، ص175، ح12.
واجب بودن عمل به وصیّت و حرمت تغییر آن ← → سُکنیٰ
العربية فارسی اردو English Azərbaycan Türkçe Français