کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)
جستجو در:
قبول تولیت ←
→ تولیت وقف / تولیت مسجد
تولیت سایر وقفها / تعیین متولّی
مسأله 943. واقف حقّ انتخاب متولّی وقف را دارد و میتواند در هنگام وقف خود یا هر فرد دیگری را که بخواهد مستقلّاً یا بهطور مشترک - مادامالعمر یا برای زمان مشخّصی - متولّی قرار دهد و نیز میتواند متولّیان بعدی وقف را مشخّص نماید.
مسأله 944. واقف میتواند هنگام وقف، امر انتخاب متولّی موقوفه را موکول به تصمیمگیری خود یا فرد یا افراد دیگری پس از تحقّق وقف نماید؛ مثلاً بگوید: متولّی فردی باشد که بعداً «خودم» یا «فلان شخص» تعیین میکند.
همچنان که میتواند فردی را به عنوان متولّی انتخاب کرده و حقّ انتخاب متولّی بعدی را برای او قرار دهد و همین طور هر متولّی، متولّی بعد از خود را تعیین کند.
مسأله 945. اگر واقف تولیت موقوفه را به اسم تعیین کرده باشد مانند اینکه بگوید: «متولّی این موقوفه، حسین فرزند حسن باشد» و یا اینکه به وصف یا عنوان مشخّص نموده باشد مانند اینکه بگوید: «اکبر اولاد ذکورم»[1] یا «اعلم علمای شهر» در هر سه صورت، موقوفه منصوص التولیه یا در حکم آن محسوب میشود.
بنابراین، اگر موقوفۀ مذکور در اختیار غیر متولّی آن باشد، لازم است موقوفه به متولّی وقف واگذار گردد و برای هر گونه تصرّف در موقوفه از وی کسب اجازه یا وکالت شود و در حکم مذکور، فرقی بین وقف خاص (مانند وقف بر اولاد) یا وقف عام (مانند وقف بر عزاداری یا فقرا یا سادات) نمیباشد.
مسأله 946. تعیین متولّی از طرف واقف باید در هنگام وقف صورت بگیرد. بنابراین، اگر واقف - به شیوه هایی که در مسائل «943 و 944» ذکر شد - متولّی را معیّن نکرده، بعد از تحقّق وقف حقّ ندارد خود یا دیگری را متولّی وقف قرار دهد.
همچنین، واقف یا شخص دیگر نمیتواند کسی را که در هنگام وقف متولّی قرار داده شده، عزل نموده و بر کنار نماید؛ مگر اینکه واقف در زمان وقف، برای خودش یا شخص مذکور اختیار عزل متولّی را قرار داده باشد.
مسأله 947. اگر واقف در هنگام وقف برای شخصی که به عنوان متولّی تعیین کرده، شرایط و خصوصیّاتی مقرّر نماید - مثل لزوم عدالت وی - با از بین رفتن خصوصیّت مذکور، متولّی خود به خود بر کنار شده و نیازی به عزل وی توسط واقف نیست، همچنان که اگر آن شخص از همان ابتدا فاقد شرط و خصوصیّت مذکور باشد متولّی به حساب نمیآید.
بنابراین، اگر واقف بگوید: «متولّی وقف فلان فرزندم است به شرط آنکه عادل باشد»، چنانچه وی عادل نباشد یا عدالت وی بعداً از بین برود، سِمَت تولیت را نخواهد داشت و در این صورت اگر واقف متولّی بعدی را مشخّص نکرده، وقف بدون متولّی محسوب شده و برای تصرّف در چنین وقفی، حکم مذکور در مسألۀ «967» جاری میشود.
مسأله 948. واقف میتواند هنگام وقف شرایطی را برای باقی ماندن متولّی در سِمَت خویش قرار دهد به گونهای که با از بین رفتن آن شرایط، خود یا دیگری حقّ عزل متولّی مذکور و نصب متولّی جدید را داشته باشد.
بنابراین، اگر واقف در هنگام وقف بگوید: «فلان زمین وقف مسکن نیازمندان باشد و حسین را متولّی آن قرار دادم و متولّی باید ظرف دو سال آینده ساختمان آن را بسازد یا تکمیل نماید، در غیر این صورت حقّ عزل وی را دارم و میتوانم خود یا دیگری را متولّی قرار دهم»، چنانچه حسین در مدّت مذکور به تعهّد خویش عمل نکند، واقف میتواند وی را عزل کرده و خود یا شخص دیگری را متولّی قرار دهد.
مسأله 949. واقف میتواند دو یا چند متولّی تعیین نموده و اختیار تصرّف در برخی امور وقف را به یکی و امور دیگر را به دیگری واگذار نماید؛ همچنان که میتواند اختیار تصرّف در تمام وقف را به هر دو - مستقلّاً یا بهطور مشترک - واگذار نماید.
مسأله 950. اگر واقف دو نفر را به عنوان متولّی تعیین نموده، چنانچه معلوم باشد مقصود وی استقلال هر یک از آن دو در ادارۀ موقوفه است، هر کدام میتوانند به تنهایی و بدون مراجعه به دیگری اقدام نمایند و در صورت فوت یکی از آنها یا از بین رفتن شرایط لازم وی برای تولیت، دیگـری به تنهایــی متولّــی محســوب میشود.
مسأله 951. اگر واقف دو نفر را به عنوان متولّی تعیین نموده و معلوم باشد مقصودش آن است که آن دو، با هم و با توافق یکدیگر امور وقف را اداره نمایند، در این صورت باید آن دو، به اتّفاق هم اقدام به ادارۀ موقوفه نمایند وحق ندارند بهطور انفرادی کاری انجام دهند.
این حکم، نسبت به مواردی که در کلام و عبارتی که واقف برای قرار دادن متولّی به کار برده، نشانه و قرینهای نسبت به استقلال آن دو وجود نداشته باشد، نیز جاری میشود.
مسأله 952. متولّی حق ندارد فرد دیگری را به عنوان متولّی تعیین نماید، هرچند خود از انجام امور مربوط به وقف عاجز باشد؛ مگر اینکه واقف در هنگام وقف چنین اختیاری برایش قرار داده باشد.[2]
مسأله 953. اگر واقــــف متولّــی را «اولاد خود» قرار داده باشـــد، شامل پســر و دختــر - هر دو - میشود؛ البتّه، اگر در عرف خاص شهر یا منطقهای، مقصود از اولاد، فرزندان پسر باشد، شامل دختران نمیشود.
مسأله 954. اگر واقف بگوید: «تولیت موقوفه، پسرانِ از اولادم یا اولادِ پسرم، طبقهای بعد از طبقه (یا نسلاً بعد نسل) باشد»، تولیت فقط شامل پسران و پسران آنان میشود و دختران واقف و فرزندان آنها - چه دختر و چه پسر - متولّی نمیباشند.[3]
مسأله 955. اگر واقف بگوید: «تولیت موقوفه با اکبر اولادِ ذُکورم،[4] نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن باشد»، چنانچه اکبر اولاد ذکور واقف تولیت را قبول نکند و رد نماید یا فوت شود، تولیت به اکبر اولاد ذکور بعد از وی در همان طبقه و نسل اختصاص دارد و با وجود وی، نوبت به تولیت ذکور طبقه و بطن بعدی نمیرسد؛
البتّه، اگر در آن بطن، اولاد ذکور وجود نداشته باشند، نوبت به اکبر اولاد ذکور از نسل بعدی میرسد.
مسأله 956. اگر واقف بگوید: «تولیت موقوفه با ارشد اولادم باشد»، منظور از آن، ارشد بر حسب سنّ است؛ مگر آنکه نشانه و قرینهای باشد که مراد وی رشیدتر و شایستهتر است، هرچند فرزند بزرگتر نباشد.[5]
مسأله 944. واقف میتواند هنگام وقف، امر انتخاب متولّی موقوفه را موکول به تصمیمگیری خود یا فرد یا افراد دیگری پس از تحقّق وقف نماید؛ مثلاً بگوید: متولّی فردی باشد که بعداً «خودم» یا «فلان شخص» تعیین میکند.
همچنان که میتواند فردی را به عنوان متولّی انتخاب کرده و حقّ انتخاب متولّی بعدی را برای او قرار دهد و همین طور هر متولّی، متولّی بعد از خود را تعیین کند.
مسأله 945. اگر واقف تولیت موقوفه را به اسم تعیین کرده باشد مانند اینکه بگوید: «متولّی این موقوفه، حسین فرزند حسن باشد» و یا اینکه به وصف یا عنوان مشخّص نموده باشد مانند اینکه بگوید: «اکبر اولاد ذکورم»[1] یا «اعلم علمای شهر» در هر سه صورت، موقوفه منصوص التولیه یا در حکم آن محسوب میشود.
بنابراین، اگر موقوفۀ مذکور در اختیار غیر متولّی آن باشد، لازم است موقوفه به متولّی وقف واگذار گردد و برای هر گونه تصرّف در موقوفه از وی کسب اجازه یا وکالت شود و در حکم مذکور، فرقی بین وقف خاص (مانند وقف بر اولاد) یا وقف عام (مانند وقف بر عزاداری یا فقرا یا سادات) نمیباشد.
مسأله 946. تعیین متولّی از طرف واقف باید در هنگام وقف صورت بگیرد. بنابراین، اگر واقف - به شیوه هایی که در مسائل «943 و 944» ذکر شد - متولّی را معیّن نکرده، بعد از تحقّق وقف حقّ ندارد خود یا دیگری را متولّی وقف قرار دهد.
همچنین، واقف یا شخص دیگر نمیتواند کسی را که در هنگام وقف متولّی قرار داده شده، عزل نموده و بر کنار نماید؛ مگر اینکه واقف در زمان وقف، برای خودش یا شخص مذکور اختیار عزل متولّی را قرار داده باشد.
مسأله 947. اگر واقف در هنگام وقف برای شخصی که به عنوان متولّی تعیین کرده، شرایط و خصوصیّاتی مقرّر نماید - مثل لزوم عدالت وی - با از بین رفتن خصوصیّت مذکور، متولّی خود به خود بر کنار شده و نیازی به عزل وی توسط واقف نیست، همچنان که اگر آن شخص از همان ابتدا فاقد شرط و خصوصیّت مذکور باشد متولّی به حساب نمیآید.
بنابراین، اگر واقف بگوید: «متولّی وقف فلان فرزندم است به شرط آنکه عادل باشد»، چنانچه وی عادل نباشد یا عدالت وی بعداً از بین برود، سِمَت تولیت را نخواهد داشت و در این صورت اگر واقف متولّی بعدی را مشخّص نکرده، وقف بدون متولّی محسوب شده و برای تصرّف در چنین وقفی، حکم مذکور در مسألۀ «967» جاری میشود.
مسأله 948. واقف میتواند هنگام وقف شرایطی را برای باقی ماندن متولّی در سِمَت خویش قرار دهد به گونهای که با از بین رفتن آن شرایط، خود یا دیگری حقّ عزل متولّی مذکور و نصب متولّی جدید را داشته باشد.
بنابراین، اگر واقف در هنگام وقف بگوید: «فلان زمین وقف مسکن نیازمندان باشد و حسین را متولّی آن قرار دادم و متولّی باید ظرف دو سال آینده ساختمان آن را بسازد یا تکمیل نماید، در غیر این صورت حقّ عزل وی را دارم و میتوانم خود یا دیگری را متولّی قرار دهم»، چنانچه حسین در مدّت مذکور به تعهّد خویش عمل نکند، واقف میتواند وی را عزل کرده و خود یا شخص دیگری را متولّی قرار دهد.
مسأله 949. واقف میتواند دو یا چند متولّی تعیین نموده و اختیار تصرّف در برخی امور وقف را به یکی و امور دیگر را به دیگری واگذار نماید؛ همچنان که میتواند اختیار تصرّف در تمام وقف را به هر دو - مستقلّاً یا بهطور مشترک - واگذار نماید.
مسأله 950. اگر واقف دو نفر را به عنوان متولّی تعیین نموده، چنانچه معلوم باشد مقصود وی استقلال هر یک از آن دو در ادارۀ موقوفه است، هر کدام میتوانند به تنهایی و بدون مراجعه به دیگری اقدام نمایند و در صورت فوت یکی از آنها یا از بین رفتن شرایط لازم وی برای تولیت، دیگـری به تنهایــی متولّــی محســوب میشود.
مسأله 951. اگر واقف دو نفر را به عنوان متولّی تعیین نموده و معلوم باشد مقصودش آن است که آن دو، با هم و با توافق یکدیگر امور وقف را اداره نمایند، در این صورت باید آن دو، به اتّفاق هم اقدام به ادارۀ موقوفه نمایند وحق ندارند بهطور انفرادی کاری انجام دهند.
این حکم، نسبت به مواردی که در کلام و عبارتی که واقف برای قرار دادن متولّی به کار برده، نشانه و قرینهای نسبت به استقلال آن دو وجود نداشته باشد، نیز جاری میشود.
مسأله 952. متولّی حق ندارد فرد دیگری را به عنوان متولّی تعیین نماید، هرچند خود از انجام امور مربوط به وقف عاجز باشد؛ مگر اینکه واقف در هنگام وقف چنین اختیاری برایش قرار داده باشد.[2]
مسأله 953. اگر واقــــف متولّــی را «اولاد خود» قرار داده باشـــد، شامل پســر و دختــر - هر دو - میشود؛ البتّه، اگر در عرف خاص شهر یا منطقهای، مقصود از اولاد، فرزندان پسر باشد، شامل دختران نمیشود.
مسأله 954. اگر واقف بگوید: «تولیت موقوفه، پسرانِ از اولادم یا اولادِ پسرم، طبقهای بعد از طبقه (یا نسلاً بعد نسل) باشد»، تولیت فقط شامل پسران و پسران آنان میشود و دختران واقف و فرزندان آنها - چه دختر و چه پسر - متولّی نمیباشند.[3]
مسأله 955. اگر واقف بگوید: «تولیت موقوفه با اکبر اولادِ ذُکورم،[4] نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن باشد»، چنانچه اکبر اولاد ذکور واقف تولیت را قبول نکند و رد نماید یا فوت شود، تولیت به اکبر اولاد ذکور بعد از وی در همان طبقه و نسل اختصاص دارد و با وجود وی، نوبت به تولیت ذکور طبقه و بطن بعدی نمیرسد؛
البتّه، اگر در آن بطن، اولاد ذکور وجود نداشته باشند، نوبت به اکبر اولاد ذکور از نسل بعدی میرسد.
مسأله 956. اگر واقف بگوید: «تولیت موقوفه با ارشد اولادم باشد»، منظور از آن، ارشد بر حسب سنّ است؛ مگر آنکه نشانه و قرینهای باشد که مراد وی رشیدتر و شایستهتر است، هرچند فرزند بزرگتر نباشد.[5]
[1]. بزرگترین از پسرانم، پسر بزرگترم.
[2]. حکم انتخاب وکیل برای ادارۀ امور موقوفه، در مسألۀ «966» ذکر میشود.
[3]. مگر آنکه نشانه و قرینۀ اطمینانآوری باشد که شامل پسرانِ از دختران نیز میشود.
[4]. بزرگترین از پسرانم، پسر بزرگترم.
[5]. شایان ذکر است در عرف فارسیزبانان، فرزند ارشد غالباً به معنای فرزند اکبر (بزرگترین فرزند) استعمال میشود و استعمال در معنای رشیدتر و شایستهتر بودن هرچند بزرگترین فرزند نباشد، نیازمند قرینه میباشد. بنابراین، در فرضی که قرینۀ اطمینانآور وجود نداشته باشد، کلام بر همان ظهور عرفی آن (بزرگترین فرزند) حمل میگردد، هرچند - به جهت رعایت احتیاط استحبابی در موردی که فرزندی، بزرگتر از نظر سنّی باشد و فرزند دیگر شایستهتر در ادارۀ امور وقف بوده و از رشد عقلانی بیشتر برخوردار باشد - بهتر است فرزندی که مسنّتر است، برای تصرّف در امور موقوفه از فرد دیگر وکالت و اجازه بگیرد.