کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)(چاپ 1403)
جستجو در:
3. وقف، منقطع الاوّل نباشد ←
→ 1. انشاء وقف صورت بگیرد
2. وقف، موقّت و برای مدّت خاصّی نباشد
مسأله 784. اگر انسان مال خود را برای مدّتی وقف کند مثلاً بگوید: «خانهام برای مدّت 10 سال وقف فرزندانم باشد»، چنین وقفی باطل است.[1]
مسأله 785. اگر انسان مال خود را بر فرد یا افرادی وقف کند که منقرض میشوند، مثلاً مالش را فقط بر فرزندان خود و فرزندان آنان وقف کند که در نتیجه مال بر نسل سوّم وقف نخواهد بود، چنین وقفی که وقف «منقطع الآخر» نام دارد، صحیح است و از موارد وقف موقّت - که باطل است - محسوب نمیشود.
همین طور، اگر مال را بر اولاد خود نسلاً بعد نسل و بهطور پیوسته وقف کند و پس از مدّتی نسلش منقرض گردد.
مسأله 786. مال وقف شده پس از انقراض موقوف علیهم، به واقف و در صورت فوت او، به ورثۀ او در زمان فوت خودش(واقف) - نه زمان انقراض - به ارث میرسد؛[2]
پس اگر مثلاً واقف که دو فرزند (علی و حسن) دارد و علی دارای یک فرزند (حسین) میباشد، مالی را بر شخص دیگری (محمّد) وقف کند، سپس واقف و بعد از او فرزندش علی و بعد از آنان، موقوف علیه (محمّد) فوت کنند، در هنگام باطل شدن وقف (پس از وفات محمّد)، مال به حسن و حسین (عمو و برادرزاده) میرسد.[3]
مسأله 787. اگر موقوف علیهم منقرض شوند - مانند اینکه واقف مال را بر اولادش نسلاً بعد نسل وقف کرده و پس از مدّتی نسلش منقرض شود- چنانچه از شواهد و قرائن فهمیده شود که در انشای وقف دو مطلوب لحاظ شده:
اوّل: باقی گذاردن یک صدقۀ جاریه و خیرات دائمی؛ دوّم: بهرهمند شدن افرادی که مال را بر آنان وقف کرده؛ طوری که با منتفی شدن خصوصیّت امر دوّم، مطلوب دیگر وی (صدقۀ جاریه) باقی باشد، وقف باطل نمیشود؛ بلکه در جهات دیگری که به نظر واقف نزدیکتر است استفاده میشود.[4]
مسأله 788. اگر انسان مالی را وقف کند و شرط نماید در هنگام نیاز، بتواند وقف را برگرداند و مالِ خودش باشد یا آنکه آن را فروخته و پولش را برای خود هزینه نماید، وقف باطل است.[5]
مسأله 785. اگر انسان مال خود را بر فرد یا افرادی وقف کند که منقرض میشوند، مثلاً مالش را فقط بر فرزندان خود و فرزندان آنان وقف کند که در نتیجه مال بر نسل سوّم وقف نخواهد بود، چنین وقفی که وقف «منقطع الآخر» نام دارد، صحیح است و از موارد وقف موقّت - که باطل است - محسوب نمیشود.
همین طور، اگر مال را بر اولاد خود نسلاً بعد نسل و بهطور پیوسته وقف کند و پس از مدّتی نسلش منقرض گردد.
مسأله 786. مال وقف شده پس از انقراض موقوف علیهم، به واقف و در صورت فوت او، به ورثۀ او در زمان فوت خودش(واقف) - نه زمان انقراض - به ارث میرسد؛[2]
پس اگر مثلاً واقف که دو فرزند (علی و حسن) دارد و علی دارای یک فرزند (حسین) میباشد، مالی را بر شخص دیگری (محمّد) وقف کند، سپس واقف و بعد از او فرزندش علی و بعد از آنان، موقوف علیه (محمّد) فوت کنند، در هنگام باطل شدن وقف (پس از وفات محمّد)، مال به حسن و حسین (عمو و برادرزاده) میرسد.[3]
مسأله 787. اگر موقوف علیهم منقرض شوند - مانند اینکه واقف مال را بر اولادش نسلاً بعد نسل وقف کرده و پس از مدّتی نسلش منقرض شود- چنانچه از شواهد و قرائن فهمیده شود که در انشای وقف دو مطلوب لحاظ شده:
اوّل: باقی گذاردن یک صدقۀ جاریه و خیرات دائمی؛ دوّم: بهرهمند شدن افرادی که مال را بر آنان وقف کرده؛ طوری که با منتفی شدن خصوصیّت امر دوّم، مطلوب دیگر وی (صدقۀ جاریه) باقی باشد، وقف باطل نمیشود؛ بلکه در جهات دیگری که به نظر واقف نزدیکتر است استفاده میشود.[4]
مسأله 788. اگر انسان مالی را وقف کند و شرط نماید در هنگام نیاز، بتواند وقف را برگرداند و مالِ خودش باشد یا آنکه آن را فروخته و پولش را برای خود هزینه نماید، وقف باطل است.[5]
[1]. ولی اگر قصد فرد از چنین عبارتی وقف نباشد؛ بلکه «حَبْس» باشد که توضیح آن در فصل جداگانهای بعد از فصل «وقف» ذکر میشود، حبس صحیح واقع میگردد.
[2]. مگر در مسألۀ بعد.
[3]. زیرا در زمان فوت واقف، وارثینش علی و حسن بودهاند. بنابراین، نیمی از مال به حسن میرسد و نیمی به علی و چون علی زنده نیست، سهمش به پسرش حسین داده میشود.
[4]. در وقفهایی که موقوف علیهم افرادی نسلاً بعد نسل میباشند؛ چنانچه نسل واقف به حسب معمول منقرض نمیشوند، غالباً غرض واقف به همین صورت است.
[5]. چنین شرطی با مقتضای وقف منافات دارد و موجب باطل شدن آن میشود.