کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)
جستجو در:
حقوق زوجین در عقد موقّت ←
→ 5. مدّت عقد موقّت برای استمتاع قابلیّت داشته باشد (بنابر احتیاط واجب)
سایر مسائل عقد موقّت / پایان زوجیّت در عقد موقّت
مسأله 341. بعد از سپری شدن مدّت معیّن شده در عقد موقّت، احکام زوجیّت بین زن و شوهر به پایان میرسد و نیازی به اجرای صیغۀ طلاق نیست؛
امّا قبل از سپری شدن مدّت تعیین شده، در صورتی جدایی بین طرفین حاصل میشود که یکی از موارد ذیل محقّق شود:
الف. شوهر باقیماندۀ مدّت عقد را به زوجهاش ببخشد، این بخشش «هبۀ مدّت» یا «بذل مدّت» نیز نامیده میشود؛[1]
ب. یکی از زوجین فوت نماید؛
ج. عقد به سبب خیار عیب یا خیار تدلیس - که توضیح آن در فصل «فسخ عقد» بیان شد - فسخ شود؛
د. عقد به سببی همچون ارتداد یا رضاع و مانند آن خود به خود فسخ شود (انفساخ عقد).
مسأله 342. برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد» یا «هبۀ مدّت»، رضایت قلبی شوهر کافی نیست؛ بلکه باید آن را از روی اختیار (بدون اکراه)[2] با گفتار یا عملی که دلالت بر آن کند، ابراز و انشاء نماید.
مثل آنکه مرد به همین قصد بگوید: «مدّت باقیمانده را بخشیدم»؛ یا پس از اینکه زوجه از زوج تقاضای بخشش مدّت نموده، بگوید: «بخشیدم»؛ یا آنکه زوج با التفات به این مطلب که رابطۀ زوجیّت بینشان به پایان نمیرسد، مگر با بخشش بقیّۀ مدّت، بگوید: «هر چه بین ما بود تمام شد».
مسأله 343. برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد»، قبول بخشش توسط زوجه یا رضایت وی شرط نیست؛ همین طور لازم نیست بخشش در حضور زوجه انجام شده یا به صورت خطاب به او گفته شود.
بنابراین، اگر زوج در غیاب زوجهاش - مثلاً به نام مریم - بگوید: «مدّت باقیمانده از عقد موقّت مریم را بخشیدم»، هبۀ مدّت واقع شده و زوجیّت به پایان میرسد.
مسأله 344. برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد»، شرایطی که در طلاق لازم است مانند پاک بودن زن از حیض و نفاس و نیز شاهد گرفتن دو مرد عادل یا غیر آن، شرط و لازم نیست.
مسأله 345. «اختیار» بخشش تمام مدّت عقد موقّت یا مقدار باقیماندۀ آن «فقط با شوهر» است؛[3] البتّه وی میتواند برای این امر، به فرد دیگری - زوجه یا غیر زوجه - وکالت یا اذن دهد؛
این اذن قابل رجوع و وکالت قابل عزل میباشد و اگر زوجه بخواهد وکالت مذکور غیر قابل عزل باشد، حکم آن در مسأله بعد ذکر میشود.
مسأله 346. اگر زوجه در ضمن عقد ازدواج موقّت یا عقد دیگری، شرط نماید وکیل در بخشش مدّت عقد از طرف شوهرش باشد - به صورت مطلق یا در شرایط خاصّی که در هنگام عقد معیّن میکنند - و شوهر عقد را با شرط مذکور پذیرفته باشد، چنین وکالتی قابل عزل نیست و زوجه مطابق شرط میتواند به وکالت از زوج مدّت عقد را ببخشد.[4]
مسأله 347. اگر زوج بچۀ نابالغ باشد، پدر و پدربزرگ پدری وی میتوانند - با رعایت آنچه در مسألۀ «166» ذکر شد - مدّت عقد موقّت را ببخشند، هرچند مقدارى از زمان ازدواج موقّت پس از بلوغ وی باشد؛
پس اگر پدر یا پدربزرگ براى پسر چهارده سالۀ خودش که بالغ نیست زنى را دو ساله «مُتْعَه» کند، با رعایت شرایط مسألۀ «166» میتواند مدّت باقیماندۀ عقد آن زن را ببخشد.
مسأله 348. بعد از بخشش مدّت، زوجین بدون اجرای مجدّد صیغۀ عقد ازدواج، حقّ رجوع به یکدیگر را ندارند.
مسأله 349. اگر زوج بخشیدن مدّت عقد موقّت را با «قید و شرطی» همراه کند، چند صورت دارد:
الف. زوج اصل بخشیدن مدّت را معلّق و مقیّد بر آن کند، یعنی مقصودش آن باشد که بخشش مدّت در صورتی است که مثلاً زن، بعداً با فرد معیّنی ازدواج نکند، وگرنه اصلاً بخششی واقع نشده باشد؛ در این صورت، بخشش مذکور باطل و بیاثر است.
ب. زوج بخشش مدّت را مشروط به شرطی مانند ازدواج نکردن زن با فرد معیّنی نماید؛[5] در این صورت، بخشش مدّت واقع شده، ولی شرط آن بیاثر است. بنابراین، چنانچه زن بعداً با فرد معیّن ازدواج کند، باز هم بخشش مدّت به درستی واقع شده و ازدواج قبلی قابل برگشت نیست.
ج. مقصود زوج، وعدۀ بخشیدن مدّت باشد، یعنی وعده دهد مثلاً در صورتی که همسرش مهریۀ خویش را ببخشد، وی مدّت باقیمانده را خواهد بخشید.
در این صورت با چنین عبارتی، بخشش مدّت واقع نشده، هرچند بر وی (زوج) بنابر احتیاط واجب است در صورتی که زن مهریه را بخشید، به وعدۀ خود عمل کرده و مدّت را ببخشد.
مسأله 350. اگر زوج بخشش مدّت را در قالب عقد صلح با عوض یا مشروط محقّق کند، مثلاً به زن بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیماندۀ عقد بخشیده شده و ساقط باشد در قبال اینکه با فلان فرد ازدواج نکنی» یا بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیماندۀ عقد بخشیده شده و ساقط باشد، مشروط بر اینکه با فلان فرد ازدواج نکنی»، چنانچه زوجه مصالحه را قبول کند، بخشش مدّت واقع میشود و زوجه حقّ ندارد با فرد معیّن ازدواج کند؛[6] البتّه، چنانچه با وی ازدواج کند، ازدواجش صحیح است، هرچند مرتکب معصیت شده است.
شایان ذکر است، اگر شرط ضمن صلح یا عوض صلح مثلاً آن باشد که زن با فرد معیّنی ازدواج کند، زوج میتواند او را به انجام شرط وادار کند هرچند با مراجعه به حاکم شرع و مانند آن باشد.
امّا قبل از سپری شدن مدّت تعیین شده، در صورتی جدایی بین طرفین حاصل میشود که یکی از موارد ذیل محقّق شود:
الف. شوهر باقیماندۀ مدّت عقد را به زوجهاش ببخشد، این بخشش «هبۀ مدّت» یا «بذل مدّت» نیز نامیده میشود؛[1]
ب. یکی از زوجین فوت نماید؛
ج. عقد به سبب خیار عیب یا خیار تدلیس - که توضیح آن در فصل «فسخ عقد» بیان شد - فسخ شود؛
د. عقد به سببی همچون ارتداد یا رضاع و مانند آن خود به خود فسخ شود (انفساخ عقد).
مسأله 342. برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد» یا «هبۀ مدّت»، رضایت قلبی شوهر کافی نیست؛ بلکه باید آن را از روی اختیار (بدون اکراه)[2] با گفتار یا عملی که دلالت بر آن کند، ابراز و انشاء نماید.
مثل آنکه مرد به همین قصد بگوید: «مدّت باقیمانده را بخشیدم»؛ یا پس از اینکه زوجه از زوج تقاضای بخشش مدّت نموده، بگوید: «بخشیدم»؛ یا آنکه زوج با التفات به این مطلب که رابطۀ زوجیّت بینشان به پایان نمیرسد، مگر با بخشش بقیّۀ مدّت، بگوید: «هر چه بین ما بود تمام شد».
مسأله 343. برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد»، قبول بخشش توسط زوجه یا رضایت وی شرط نیست؛ همین طور لازم نیست بخشش در حضور زوجه انجام شده یا به صورت خطاب به او گفته شود.
بنابراین، اگر زوج در غیاب زوجهاش - مثلاً به نام مریم - بگوید: «مدّت باقیمانده از عقد موقّت مریم را بخشیدم»، هبۀ مدّت واقع شده و زوجیّت به پایان میرسد.
مسأله 344. برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد»، شرایطی که در طلاق لازم است مانند پاک بودن زن از حیض و نفاس و نیز شاهد گرفتن دو مرد عادل یا غیر آن، شرط و لازم نیست.
مسأله 345. «اختیار» بخشش تمام مدّت عقد موقّت یا مقدار باقیماندۀ آن «فقط با شوهر» است؛[3] البتّه وی میتواند برای این امر، به فرد دیگری - زوجه یا غیر زوجه - وکالت یا اذن دهد؛
این اذن قابل رجوع و وکالت قابل عزل میباشد و اگر زوجه بخواهد وکالت مذکور غیر قابل عزل باشد، حکم آن در مسأله بعد ذکر میشود.
مسأله 346. اگر زوجه در ضمن عقد ازدواج موقّت یا عقد دیگری، شرط نماید وکیل در بخشش مدّت عقد از طرف شوهرش باشد - به صورت مطلق یا در شرایط خاصّی که در هنگام عقد معیّن میکنند - و شوهر عقد را با شرط مذکور پذیرفته باشد، چنین وکالتی قابل عزل نیست و زوجه مطابق شرط میتواند به وکالت از زوج مدّت عقد را ببخشد.[4]
مسأله 347. اگر زوج بچۀ نابالغ باشد، پدر و پدربزرگ پدری وی میتوانند - با رعایت آنچه در مسألۀ «166» ذکر شد - مدّت عقد موقّت را ببخشند، هرچند مقدارى از زمان ازدواج موقّت پس از بلوغ وی باشد؛
پس اگر پدر یا پدربزرگ براى پسر چهارده سالۀ خودش که بالغ نیست زنى را دو ساله «مُتْعَه» کند، با رعایت شرایط مسألۀ «166» میتواند مدّت باقیماندۀ عقد آن زن را ببخشد.
مسأله 348. بعد از بخشش مدّت، زوجین بدون اجرای مجدّد صیغۀ عقد ازدواج، حقّ رجوع به یکدیگر را ندارند.
مسأله 349. اگر زوج بخشیدن مدّت عقد موقّت را با «قید و شرطی» همراه کند، چند صورت دارد:
الف. زوج اصل بخشیدن مدّت را معلّق و مقیّد بر آن کند، یعنی مقصودش آن باشد که بخشش مدّت در صورتی است که مثلاً زن، بعداً با فرد معیّنی ازدواج نکند، وگرنه اصلاً بخششی واقع نشده باشد؛ در این صورت، بخشش مذکور باطل و بیاثر است.
ب. زوج بخشش مدّت را مشروط به شرطی مانند ازدواج نکردن زن با فرد معیّنی نماید؛[5] در این صورت، بخشش مدّت واقع شده، ولی شرط آن بیاثر است. بنابراین، چنانچه زن بعداً با فرد معیّن ازدواج کند، باز هم بخشش مدّت به درستی واقع شده و ازدواج قبلی قابل برگشت نیست.
ج. مقصود زوج، وعدۀ بخشیدن مدّت باشد، یعنی وعده دهد مثلاً در صورتی که همسرش مهریۀ خویش را ببخشد، وی مدّت باقیمانده را خواهد بخشید.
در این صورت با چنین عبارتی، بخشش مدّت واقع نشده، هرچند بر وی (زوج) بنابر احتیاط واجب است در صورتی که زن مهریه را بخشید، به وعدۀ خود عمل کرده و مدّت را ببخشد.
مسأله 350. اگر زوج بخشش مدّت را در قالب عقد صلح با عوض یا مشروط محقّق کند، مثلاً به زن بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیماندۀ عقد بخشیده شده و ساقط باشد در قبال اینکه با فلان فرد ازدواج نکنی» یا بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیماندۀ عقد بخشیده شده و ساقط باشد، مشروط بر اینکه با فلان فرد ازدواج نکنی»، چنانچه زوجه مصالحه را قبول کند، بخشش مدّت واقع میشود و زوجه حقّ ندارد با فرد معیّن ازدواج کند؛[6] البتّه، چنانچه با وی ازدواج کند، ازدواجش صحیح است، هرچند مرتکب معصیت شده است.
شایان ذکر است، اگر شرط ضمن صلح یا عوض صلح مثلاً آن باشد که زن با فرد معیّنی ازدواج کند، زوج میتواند او را به انجام شرط وادار کند هرچند با مراجعه به حاکم شرع و مانند آن باشد.
[1]. بخشش مدّت باقیماندۀ عقد، نوعی اسقاط و ابراء کلیّۀ حقوق زوجیّت و خاتمه و پایان احکام آن میباشد و نوعی «ایقاع» محسوب میشود؛ معنای ایقاع در جلد سوّم، مسألۀ «75» ذکر شد.
[2]. معنای «اکراه» در فصل «طلاق»، مسائل «489 و بعد از آن» ذکر میشود.
[3]. این اختیار و ولایت در بخشش مدّت برای حاکم شرع، به سبب وقوع زوجه در عسر و حرج و مانند آن ثابت نیست.
[4]. توضیح بیشتر در جلد سوّم، فصل «وکالت»، مسألۀ «1183» ذکر شد.
[5]. فرق بین قید و شرط از توضیحی که در جلد سوّم، مسألۀ «473» ذکر شد فهمیده میشود.
[6]. گفتنی است مصالحه نسبت به ابراء مدّت، همان طور که مانند مثالهای مذکور در متن میتواند به صورت «شرط نتیجه» باشد، میتواند به صورت «شرط فعل» نیز واقع شود؛ مثل اینکه زوج بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیمانده از عقد موقّت را ببخشم در قبال اینکه (یا مشروط بر اینکه) با فلانی ازدواج نکنی» و در این صورت، با قبول زوجه و انعقاد مصالحه، بر زوج واجب است مدّت را ببخشد و اگر چنین نکند، زوجه میتواند او را مجبور به بخشیدن مدّت کند، هرچند با رجوع به حاکم شرع باشد. شایان ذکر است، فرق بین شرط نتیجه و شرط فعل از توضیحات جلد سوّم، مسائل «299 و 300» معلوم میشود.