کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)(چاپ 1403)
جستجو در:
رضایت به عقد در مورد تدلیس و اسقاط حقّ فسخ ←
→ موارد خیار تدلیس
استحقاق یا عدم استحقاق مهریه در موارد تدلیس
مسأله 312. اگر در مواردی که زوج خیار تدلیس دارد، عقد ازدواج را فسخ ننماید، چیزی از مهریۀ معیّن شده در عقد - به جهت وجود عیب یا موارد دیگر تدلیس - کسر نمیشود؛ مگر در مورد «باکره نبودن زوجه» که توضیح آن در مسألۀ بعد ذکر میشود.
مسأله 313. اگر در سه موردی که باکره نبودن زوجه موجب حقّ فسخ برای زوج میشود[1] و توضیح آن در مسألۀ «311» بیان شد، زوج عقد ازدواج را فسخ ننماید یا در غیر سه مورد مذکور زوج با اعتقاد به اینکه زوجه باکره است با وی ازدواج نماید و بعد معلوم شود باکره نبوده، با ملاحظۀ نسبت مهر المثل غیر باکره به مهر المثل باکره، از مهریهای که در عقد ازدواج معیّن شده کسر میشود و در صورتی که زوج آن را پرداخت کرده، میتواند به همین نسبت از مهر را پس بگیرد.
به عنوان مثال، اگر مهریهای که برای زوجه معیّن شده 114 سکّۀ طلای بهار آزادی باشد و در عرف، مهر المثل زنی با ویژگیهای همانند وی اگر غیر باکره باشد 40 سکّۀ طلا و اگر باکره باشد 80 سکّۀ طلا لحاظ شود، در این حال نسبت مهریۀ زن غیر باکره به مهریۀ زن باکره یک/دوم میباشد[2] و به همین نسبت از مهریۀ زوجه کسر میشود. بنابراین، مهر یۀ او 57 سکّۀ طلا خواهد بود.
مسأله 314. اگر زوج در جایی که خیار تدلیس دارد، عقد ازدواج را فسخ کند، چنانچه نزدیکی صورت نگرفته، مهریهای برای زوجه ثابت نیست؛ امّا اگر نزدیکی صورت گرفته، چنانچه تدلیس عرفاً مستند به خود زوجه بوده، استحقاق مهریه ندارد؛ در غیر این صورت، مهریهای که در عقد ازدواج معیّن شده برای وی ثابت است و زوج باید آن را بپردازد و بعد از پرداخت میتواند آن را از شخصی که موجب تدلیس وی شده مطالبه نماید.
مسأله 313. اگر در سه موردی که باکره نبودن زوجه موجب حقّ فسخ برای زوج میشود[1] و توضیح آن در مسألۀ «311» بیان شد، زوج عقد ازدواج را فسخ ننماید یا در غیر سه مورد مذکور زوج با اعتقاد به اینکه زوجه باکره است با وی ازدواج نماید و بعد معلوم شود باکره نبوده، با ملاحظۀ نسبت مهر المثل غیر باکره به مهر المثل باکره، از مهریهای که در عقد ازدواج معیّن شده کسر میشود و در صورتی که زوج آن را پرداخت کرده، میتواند به همین نسبت از مهر را پس بگیرد.
به عنوان مثال، اگر مهریهای که برای زوجه معیّن شده 114 سکّۀ طلای بهار آزادی باشد و در عرف، مهر المثل زنی با ویژگیهای همانند وی اگر غیر باکره باشد 40 سکّۀ طلا و اگر باکره باشد 80 سکّۀ طلا لحاظ شود، در این حال نسبت مهریۀ زن غیر باکره به مهریۀ زن باکره یک/دوم میباشد[2] و به همین نسبت از مهریۀ زوجه کسر میشود. بنابراین، مهر یۀ او 57 سکّۀ طلا خواهد بود.
مسأله 314. اگر زوج در جایی که خیار تدلیس دارد، عقد ازدواج را فسخ کند، چنانچه نزدیکی صورت نگرفته، مهریهای برای زوجه ثابت نیست؛ امّا اگر نزدیکی صورت گرفته، چنانچه تدلیس عرفاً مستند به خود زوجه بوده، استحقاق مهریه ندارد؛ در غیر این صورت، مهریهای که در عقد ازدواج معیّن شده برای وی ثابت است و زوج باید آن را بپردازد و بعد از پرداخت میتواند آن را از شخصی که موجب تدلیس وی شده مطالبه نماید.
[1]. ملاک در بکارت و عدم بکارت، قصد طرفین عقد ازدواج در هنگام شرط یا آنچه به منزلهٔ شرط است میباشد؛ بنابراین اگر مقصودشان از باکره زنی است که با وی از جلو یا پشت نزدیکی نشده، زنی که با وی از جلو یا پشت نزدیکی شده باکره محسوب نمیشود و در صورتی که مقصودشان از باکره زنی است که فقط از جلو با وی نزدیکی نشده باشد، چنانچه از جلو با وی نزدیکی صورت نگرفته باکره محسوب میشود، هر چند از پشت با وی نزدیکی شده باشد.
[2]. یک/دوم= چهل/هشتادم.