کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)(چاپ 1403)
جستجو در:
استحقاق یا عدم استحقاق مهریه در موارد تدلیس ←
→ خیار تدلیس / حرام بودن تدلیس
موارد خیار تدلیس
مسأله 309. در هر یک از موارد ذیل چنانچه عقد ازدواج - چه اینکه عقد دائم باشد یا موقّت - همراه با تدلیس (فریب و پنهانکاری) باشد، طرف مقابل حقّ فسخ دارد:
الف. در ضمن عقد ازدواج شرط شود طرف مقابل عیب یا عیوب معیّنی نداشته باشد[1] یا ضمن عقد به معیوب نبودن به عیب یا عیوب خاصّی توصیف شود؛
ب. در ضمن عقد ازدواج شرط شود طرف مقابل کمال یا کمالات معیّنی داشته باشد[2] یا ضمن عقد به داشتن کمال یا کمالات معیّنی توصیف شود؛
ج. در گفتگوی قبل از عقد - مثلاً در مجلس خواستگاری - اوصاف و ویژگیهایی - چه داشتن کمال یا کمالات مشخّص و چه نداشتن عیب یا عیوب معیّن - برای زوج یا زوجه مطرح شود و عقد ازدواج مبتنی بر اوصاف مذکور واقع شود، بدون آنکه در ضمن عقد آن ویژگیها ذکر شود؛ در تمام موارد سه گانۀ فوق، اگر بعد از عقد معلوم شود زوج یا زوجه آن طور که شرط یا توصیف شده نبوده، طوری که عرفاً نوعی تدلیس (فریب و پنهانکاری) محسوب شود، طرف مقابل حقّ فسخ (خیار تدلیس) دارد.
مسأله 310. اگر زوجه یا مثلاً ولیّ او با اطلاع از عیب وی، نسبت به آن سکوت نمایند و این در حالی باشد که زوج با این اعتقاد که زن مبتلا به آن عیب نیست، اقدام به ازدواج با وی نماید، زوج حقّ فسخ ندارد.
این حکم، در جایی که زوج با اعتقاد به آنکه زن دارای کمال یا کمالات معیّنی است اقدام به ازدواج نماید، ولی زوجه یا مثلاً ولیّ شرعی او نسبت به آن سکوت نمایند نیز جاری است.
شایان ذکر است، حکم مذکور شامل عیوب خاصّی که در خیار عیب بیان گردید نمیشود و چنانچه زوجه یا مثلاً ولیّ او، از بیان عیوب خاص سکوت نمایند، باز هم حقّ فسخ برای زوج ثابت میباشد.
مسأله 311. اگر در ضمن عقد ازدواج شرط شده که زن «باکره» باشد یا ضمن عقد زن به باکره بودن توصیف شود یا در گفتگوی قبل از عقد - مثلاً در مجلس خواستگاری - باکره بودن وی مطرح شده باشد و عقد ازدواج مبتنی بر این وصف واقع شود، ولی بعد از عقد معلوم شود باکره نبوده، طوری که عرفاً نوعی تدلیس (فریب و پنهانکاری) صورت گرفته باشد، بنا بر آنچه در مسألۀ «309» بیان شد، زوج میتواند عقد ازدواج را فسخ نماید.[3]
الف. در ضمن عقد ازدواج شرط شود طرف مقابل عیب یا عیوب معیّنی نداشته باشد[1] یا ضمن عقد به معیوب نبودن به عیب یا عیوب خاصّی توصیف شود؛
ب. در ضمن عقد ازدواج شرط شود طرف مقابل کمال یا کمالات معیّنی داشته باشد[2] یا ضمن عقد به داشتن کمال یا کمالات معیّنی توصیف شود؛
ج. در گفتگوی قبل از عقد - مثلاً در مجلس خواستگاری - اوصاف و ویژگیهایی - چه داشتن کمال یا کمالات مشخّص و چه نداشتن عیب یا عیوب معیّن - برای زوج یا زوجه مطرح شود و عقد ازدواج مبتنی بر اوصاف مذکور واقع شود، بدون آنکه در ضمن عقد آن ویژگیها ذکر شود؛ در تمام موارد سه گانۀ فوق، اگر بعد از عقد معلوم شود زوج یا زوجه آن طور که شرط یا توصیف شده نبوده، طوری که عرفاً نوعی تدلیس (فریب و پنهانکاری) محسوب شود، طرف مقابل حقّ فسخ (خیار تدلیس) دارد.
مسأله 310. اگر زوجه یا مثلاً ولیّ او با اطلاع از عیب وی، نسبت به آن سکوت نمایند و این در حالی باشد که زوج با این اعتقاد که زن مبتلا به آن عیب نیست، اقدام به ازدواج با وی نماید، زوج حقّ فسخ ندارد.
این حکم، در جایی که زوج با اعتقاد به آنکه زن دارای کمال یا کمالات معیّنی است اقدام به ازدواج نماید، ولی زوجه یا مثلاً ولیّ شرعی او نسبت به آن سکوت نمایند نیز جاری است.
شایان ذکر است، حکم مذکور شامل عیوب خاصّی که در خیار عیب بیان گردید نمیشود و چنانچه زوجه یا مثلاً ولیّ او، از بیان عیوب خاص سکوت نمایند، باز هم حقّ فسخ برای زوج ثابت میباشد.
مسأله 311. اگر در ضمن عقد ازدواج شرط شده که زن «باکره» باشد یا ضمن عقد زن به باکره بودن توصیف شود یا در گفتگوی قبل از عقد - مثلاً در مجلس خواستگاری - باکره بودن وی مطرح شده باشد و عقد ازدواج مبتنی بر این وصف واقع شود، ولی بعد از عقد معلوم شود باکره نبوده، طوری که عرفاً نوعی تدلیس (فریب و پنهانکاری) صورت گرفته باشد، بنا بر آنچه در مسألۀ «309» بیان شد، زوج میتواند عقد ازدواج را فسخ نماید.[3]
[1]. فرقی نیست که عیب از عیوب جسمانی مانند نازایی و عقیم بودن، اعتیاد، یا عیوب و رذائل اخلاقی مانند تندخویی و عصبانیّت و غیر آن باشد.
[2]. مانند باکره بودن، داشتن زیبایی و جمال ظاهری، داشتن تحصیلات معیّن، خوش اخلاقی، تقیّد به نماز و روزه، سیّد بودن.
[3]. در غیر سه مورد مذکور، باکره نبودن زوجه موجب حقّ فسخ برای زوج نمیشود.