کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)(چاپ 1403)
جستجو در:
مطالبۀ مهریه ←
→ قرار دادن حقّ فسخ در مهریه
بخشش مهریه
مسأله 235. اگر مهریه به صورت کلّی در ذمّه - مانند تعداد معیّن سکّۀ بهار آزادی یا مبلغ معیّن پول - بر عهدۀ زوج باشد و زوجه بخواهد آن (یا مقداری از آن) را ببخشد، چنانچه مقصود وی بریء الذمّه کردن زوج باشد، صحیح است و چنین بخششی نیاز به قبول از طرف زوج ندارد.
بنابراین، همین که بخشش و بریء الذمّه کردن توسّط زوجه با گفتار یا عمل ابراز شد، طلب وی بابت مهریه ساقط شده و پشیمانی بعد از آن نیز اثری نداشته و قابل برگشت نیست؛ امّا بخشش آن به صورت «هبه» صحیح نیست؛ مگر آنکه مقصود وی از هبه، همان بریء الذمّه کردن زوج و اسقاط دین باشد.
مسأله 236. اگر مهریه، عین شخصی مانند ملک معیّن باشد، بخشش چنین مهریهای (یا بخشی از آن) با هبه و تملیک آن محقّق میشود. بنابراین، باید شرایط مربوط به آن رعایت شود؛مثلاً اگر آن را هبه کند، تا زمانی که قبول و تحویل به زوج (قبض) واقع نشود، هبه محقّق نمیشود و اگر آن را صلح کند، قبول لازم است، ولی تحویل (قبض) شرط نیست.
مسأله 237. اگر زن بخشیدن مهریۀ خود را - که به صورت دین در ذمّۀ زوج طلبکار است - با قید و شرطی مانند طلاق دادن وی توسّط زوج (با طلاق عادی)[1] همراه کند، چند صورت دارد:
الف. اصل بخشش را معلّق و مقیّد بر آن کند، یعنی مقصودش آن باشد که این بخشش در صورتی است که مثلاً شوهر، وی را طلاق دهد، وگرنه اصلاً بخششی واقع نشده باشد؛ در این صورت، بخشش مذکور باطل و بیاثر است چه اینکه شوهر وی را طلاق دهد یا نه.
ب. زن بخشش مهریه را مشروط به شرطی مانند طلاق کند؛[2] در این صورت، بخشش واقع شده، ولی شرط آن بیاثر است و اگر مرد به آنچه بر او شرط شده عمل نکند، مهریۀ بخشیده شده بر نمیگردد.
ج. مقصود زن وعدۀ به بخشش در فرض مذکور باشد؛ به این معنا که مثلاً اگر شوهر وی را طلاق دهد، زن مهریۀ خود را خواهد بخشید؛ در این صورت با چنین عبارتی، بخشش مهر واقع نشده، هرچند بنابر احتیاط واجب بر زن لازم است در صورتی که طلاق واقع شد، به وعدۀ خود عمل کرده و مهریه را ببخشد.[3]
مسأله 238. اگر زن بخشش مهریه را - که در ذمّۀ شوهر طلب دارد - در قالب عقد صلح با عوض یا مشروط محقّق کند، مثلاً به شوهرش بگوید: «مصالحه کردم که تو نسبت به مهریه بریء الذمّه باشی، در قبال اینکه ازدواج دائم یا موقّت مجدّد نکنی»[4] یا بگوید: «مصالحه کردم که تو نسبت به مهریه بریء الذمّه باشی، به شرط اینکه ازدواج دائم یا موقّت مجدّد نکنی» چنانچه زوج مصالحه را قبول کند، بخشش مهریه واقع میشود[5] و بر زوج ازدواج مجدّد حرام است و چنانچه مرتکب آن شود، هرچند ازدواجش صحیح است، ولی زوجه میتواند مصالحه را فسخ کند و با این کار مجدّداً مهریه را طلبکار میگردد.[6]
بنابراین، همین که بخشش و بریء الذمّه کردن توسّط زوجه با گفتار یا عمل ابراز شد، طلب وی بابت مهریه ساقط شده و پشیمانی بعد از آن نیز اثری نداشته و قابل برگشت نیست؛ امّا بخشش آن به صورت «هبه» صحیح نیست؛ مگر آنکه مقصود وی از هبه، همان بریء الذمّه کردن زوج و اسقاط دین باشد.
مسأله 236. اگر مهریه، عین شخصی مانند ملک معیّن باشد، بخشش چنین مهریهای (یا بخشی از آن) با هبه و تملیک آن محقّق میشود. بنابراین، باید شرایط مربوط به آن رعایت شود؛مثلاً اگر آن را هبه کند، تا زمانی که قبول و تحویل به زوج (قبض) واقع نشود، هبه محقّق نمیشود و اگر آن را صلح کند، قبول لازم است، ولی تحویل (قبض) شرط نیست.
مسأله 237. اگر زن بخشیدن مهریۀ خود را - که به صورت دین در ذمّۀ زوج طلبکار است - با قید و شرطی مانند طلاق دادن وی توسّط زوج (با طلاق عادی)[1] همراه کند، چند صورت دارد:
الف. اصل بخشش را معلّق و مقیّد بر آن کند، یعنی مقصودش آن باشد که این بخشش در صورتی است که مثلاً شوهر، وی را طلاق دهد، وگرنه اصلاً بخششی واقع نشده باشد؛ در این صورت، بخشش مذکور باطل و بیاثر است چه اینکه شوهر وی را طلاق دهد یا نه.
ب. زن بخشش مهریه را مشروط به شرطی مانند طلاق کند؛[2] در این صورت، بخشش واقع شده، ولی شرط آن بیاثر است و اگر مرد به آنچه بر او شرط شده عمل نکند، مهریۀ بخشیده شده بر نمیگردد.
ج. مقصود زن وعدۀ به بخشش در فرض مذکور باشد؛ به این معنا که مثلاً اگر شوهر وی را طلاق دهد، زن مهریۀ خود را خواهد بخشید؛ در این صورت با چنین عبارتی، بخشش مهر واقع نشده، هرچند بنابر احتیاط واجب بر زن لازم است در صورتی که طلاق واقع شد، به وعدۀ خود عمل کرده و مهریه را ببخشد.[3]
مسأله 238. اگر زن بخشش مهریه را - که در ذمّۀ شوهر طلب دارد - در قالب عقد صلح با عوض یا مشروط محقّق کند، مثلاً به شوهرش بگوید: «مصالحه کردم که تو نسبت به مهریه بریء الذمّه باشی، در قبال اینکه ازدواج دائم یا موقّت مجدّد نکنی»[4] یا بگوید: «مصالحه کردم که تو نسبت به مهریه بریء الذمّه باشی، به شرط اینکه ازدواج دائم یا موقّت مجدّد نکنی» چنانچه زوج مصالحه را قبول کند، بخشش مهریه واقع میشود[5] و بر زوج ازدواج مجدّد حرام است و چنانچه مرتکب آن شود، هرچند ازدواجش صحیح است، ولی زوجه میتواند مصالحه را فسخ کند و با این کار مجدّداً مهریه را طلبکار میگردد.[6]
[1]. بخشش و بذل مهریه در طلاق خُلع و مبارات، احکام ویژهای دارد که در مسائل «553 تا 559» و نیز مسائل «569 و 570» ذکر میشود.
[2]. زیرا بریء الذمّه کردن و بخشش بدهکار عقد نیست، بلکه «ایقاع» میباشد و همان طور که در جلد سوّم، مسألۀ «303» ذکر شد، «ایقاع» قابلیّت ندارد شرطی در ضمن آن لحاظ گردد؛ شایان ذکر است فرق بین قید و شرط از توضیح مذکور در جلد سوّم، مسألۀ «473» فهمیده میشود.
[3]. حکم مذکور در این مسأله در سایر موارد بخشش مشروط یا مقیّدِ دین در ذمّه (غیر از مهریه) نیز جاری است.
[4]. یا اینکه بگوید: «مصالحه کردم که تو نسبت به مهریه بریء الذمّه باشی، در قبال اینکه مرا طلاق (عادی) بدهی».
[5]. زوج، بریء الذمّه میشود.
[6]. گفتنی است مصالحه نسبت به بخشش مهر، همان طور که مانند مثالهای مذکور در متن میتواند به صورت «شرط نتیجه» باشد، میتواند به صورت «شرط فعل» نیز واقع شود؛ مثل اینکه زوجه بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مهریه را ببخشم و اسقاط نمایم در قبال اینکه (یا مشروط بر اینکه) ازدواج مجدّد نکنی»؛ در این صورت، با قبول زوج و انعقاد مصالحه، بر زوجه واجب است مهریه را ببخشد و زوج را بریء الذمّه نماید و اگر چنین نکند، زوج میتواند او را مجبور به بخشش مهر کند، هرچند با رجوع به حاکم شرع باشد و میتواند مصالحه را فسخ نماید.
شایان ذکر است، فرق بین شرط نتیجه و شرط فعل از توضیحات مذکور در جلد سوّم، مسائل «299 و 300» معلوم میشود.