کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (4)
جستجو در:
ولایت بر دختر بالغۀ رشیدۀ باکره ←
→ حاکم شرع
ولایت بر سفیه
مسأله 170. فرد سفیهی که با حال سفیه بودن به سنّ بلوغ رسیده، چنانچه مذکّر است و پدر یا پدربزرگ پدری دارد، بنابر احتیاط واجب باید برای ازدواج از پدر یا پدربزرگ پدری خویش اجازه بگیرد و فرقی نیست که وی در امور مالی سفیه باشد[1] یا در خصوص امر ازدواج و شؤون مرتبط با آن - مانند تعیین همسر مناسب، مقدار و کیفیّت مهریّه - سفیه محسوب شود؛
البتّه، پدر یا پدربزرگ پدری وی نیز نمیتوانند مستقلّاً و بدون اجازۀ خودِ فرد، او را به عقد شخصی در آورند.
شایان ذکر است، اگر فرد مذکور پدر یا پدربزرگ پدری ندارد، بنابر احتیاط واجب باید از حاکم شرع اجازه بگیرد و حاکم شرع در موارد ضروری میتواند برای ازدواج وی اجازه دهد.[2]
مسأله 171. فرد سفیهی که بعد از سنّ بلوغ مبتلا به سفاهت شده، چنانچه مذکّر است، احتیاط واجب آن است که امر ازدواج وی با توافق «پدر یا پدربزرگ پدری» با «حاکم شرع» صورت گیرد؛
البتّه، پدر یا پدربزرگ پدری یا حاکم شرع نیز نمیتوانند مستقلّاً و بدون اجازۀ خودِ فرد، او را به عقد شخصی درآورند.
شایان ذکر است، اگر فرد مذکور پدر یا پدربزرگ پدری ندارد، بنابر احتیاط واجب باید از حاکم شرع اجازه بگیرد و حاکم شرع در موارد ضروری میتواند برای ازدواج وی اجازه دهد.[3]
مسأله 172. فرد سفیهی که بالغ و مؤنّث است نمیتواند بدون اذن پدر یا پدربزرگ پدریش به ازدواج شخصی در آید؛
البتّه، در صورتی که فرد مذکور غیر باکره باشد،[4] پدر یا جدّ پدری وی نیز نمیتوانند مستقلّاً و بدون اجازهاش او را به عقد شخص دیگری در آورند و چنانچه باکره باشد، پدر یا جدّ پدری وی بنابر احتیاط واجب نمیتوانند مستقلّاً و بدون اجازهاش او را به عقد شخص دیگری در آورند و اگر بدون اجازه اقدام به این امر نمودند، مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.[5]
البتّه، پدر یا پدربزرگ پدری وی نیز نمیتوانند مستقلّاً و بدون اجازۀ خودِ فرد، او را به عقد شخصی در آورند.
شایان ذکر است، اگر فرد مذکور پدر یا پدربزرگ پدری ندارد، بنابر احتیاط واجب باید از حاکم شرع اجازه بگیرد و حاکم شرع در موارد ضروری میتواند برای ازدواج وی اجازه دهد.[2]
مسأله 171. فرد سفیهی که بعد از سنّ بلوغ مبتلا به سفاهت شده، چنانچه مذکّر است، احتیاط واجب آن است که امر ازدواج وی با توافق «پدر یا پدربزرگ پدری» با «حاکم شرع» صورت گیرد؛
البتّه، پدر یا پدربزرگ پدری یا حاکم شرع نیز نمیتوانند مستقلّاً و بدون اجازۀ خودِ فرد، او را به عقد شخصی درآورند.
شایان ذکر است، اگر فرد مذکور پدر یا پدربزرگ پدری ندارد، بنابر احتیاط واجب باید از حاکم شرع اجازه بگیرد و حاکم شرع در موارد ضروری میتواند برای ازدواج وی اجازه دهد.[3]
مسأله 172. فرد سفیهی که بالغ و مؤنّث است نمیتواند بدون اذن پدر یا پدربزرگ پدریش به ازدواج شخصی در آید؛
البتّه، در صورتی که فرد مذکور غیر باکره باشد،[4] پدر یا جدّ پدری وی نیز نمیتوانند مستقلّاً و بدون اجازهاش او را به عقد شخص دیگری در آورند و چنانچه باکره باشد، پدر یا جدّ پدری وی بنابر احتیاط واجب نمیتوانند مستقلّاً و بدون اجازهاش او را به عقد شخص دیگری در آورند و اگر بدون اجازه اقدام به این امر نمودند، مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.[5]
[1]. توضیح سفیه در جلد سوّم، فصل حَجْر، مسألۀ «1646» بیان شده است.
[2]. حکم مذکور، در فرضی است که پدر و جدّ پدری برای سفیه قیّم شرعی در امر ازدواج تعیین نکردهاند و در غیر این صورت، مشابه آنچه در مسألۀ «168» ذکر شد جاری میشود. بنابراین، در چنین موردی احتیاط واجب آن است که سفیه برای امر ازدواج از وصیّ و حاکم شرع هر دو اجازه بگیرد.
[3]. همان.
[4]. منظور از باکره، در مسألۀ «177» ذکر میشود.
[5]. احتیاط در این است که اگر فرد سفیه عقد مذکور را اجازه ندهد، برای جدایی چنانچه عقد دائم است، صیغۀ طلاق جاری شود و در صورتی که عقد موقّت است، مدّت باقیمانده بخشیده شود. توضیح بیشتر، در مسألۀ «64» ذکر شد.