کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (3) (چاپ 1403)
جستجو در:
صدقه / اهمیّت صدقه ←
→ احکام رجوع از هبه
احکام دیگر هبه
مسأله 1315. انسان میتواند خانۀ ملکی خود را[1] به دیگری ببخشد، مشروط به آنکه منافع و انتفاعات منزل تا مدّت معیّن یا تا آخر عمر، از مورد هبه استثنا باشد و حقّ اسکان و استفاده از منافع منزل در مدّت مذکور با خودش باشد.[2]
البتّه برای تحقّق هبۀ مذکور لازم است خانه را به هبه گیرنده تحویل دهد،[3] هرچند تحویل برای مدّت کوتاهی باشد. بنابراین، خانه از زمان تحویل به ملکیّت هبه گیرنده در میآید، ولی منافع و حقّ استفادۀ خانه، تا زمان حیات هبه کننده (یا مدّت معیّن شده) مربوط به وی است و پس از فوت هبه کننده (یا مدّت تعیین شده) به هبه گیرنده تعلّق دارد؛[4] البتّه، لازم است بخشش مذکور معلّق بر وفات هبه کننده نگردد، بلکه قطعی و منجَّز باشد. بنابراین، اگر پدری منزلش را مثلاً به فرزندش هبه نماید تا وی بعد از وفات پدر، مالک آن باشد، هبۀ مذکور باطل است.
مسأله 1316. اگر هبه کننده در مواردی که هبه لازم است و وی حقّ فسخ ندارد، مالی را که بخشیده و تحویل داده به فرد دیگری بفروشد، حکم معاملۀ «فضولی»[5] را دارد؛ پس اگر کسی که مال به او هبه شده (صاحب مال) اجازه دهد، آن معامله صحیح است، وگرنه باطل میباشد.
مسأله 1317. هدیه دادن به ارحام و خویشاوندانی که خدای متعال نسبت به صلۀ آنان تأکید فرموده و از قطع ارتباط با آنان نهی شدید نموده، مستحب میباشد.
از امام باقر نقل شده است «در کتاب امیر المؤمنین چنین آمده: سه خصلت است که دارندۀ آنها هرگز نمیمیرد، مگر آنکه نتیجۀ بد آن را ببیند: ظلم، قطع رحم و قسم دروغ که فرد به سبب آن، با خداوند متعال مبارزه میکند و همانا ثواب صلۀ رحم زودتر از هر کار خیری به انسان میرسد؛ برخی از مردم با آنکه بدکردار هستند، ولی صلۀ رحم میکنند و این باعث رشد اموال و ثروتمند شدن آنها میشود؛ مطمئنّاً قسم دروغ و قطع رحم سرزمینها را همچون بیابانهای خشک و بیآب و علف ویران کرده و از اهلش خالی میگرداند و موجب انقطاع نسل میشود».[6]
شایان ذکر است، صله به پدر و مادر که خدای متعال امر به نیکی آنان فرموده است، تأکید بیشتری دارد.[7] از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است «مردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمده و از ایشان توصیهای خواست. حضرتش(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ذرّهای به خدا شرک نورز، هرچند به آتش سوزانده شده و شکنجه شوی، مگر آنکه در قلب خود ایمان داشته باشی و از پدر و مادر خود اطاعت کن و نسبت به آنان نیکی بنما، چه زنده باشند و چه مرده...».[8]
این تأکید در مورد مادر، که نیکی و صلۀ به او بیش از پدر سفارش شده، بیشتر است؛ از امام صادق روایت شده «فردی نزد پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمده و پرسید: یا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند: مادرت. مرد پرسید: سپس چه کسی؟ فرمودند: مادرت. باز پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: مادرت. باز هم پرسید: پس از او چه کسی؟ فرمودند: پدرت».[9]
مسأله 1318. برتری دادن برخی از فرزندان و تفاوت گذاشتن میان آنان در هدیه دادن و بخشش، مکروه است؛ البتّه، اگر برخی از فرزندان خصوصیّتی داشته باشند که مراعاتشان را سزاوارتر از دیگران میسازد، برتری دادن آنان کراهت ندارد، بلکه کار شایستهای است.
شایان ذکر است، چنانچه این امر موجب برانگیختن فتنه و کینه و دشمنی شده، طوری که به فساد بینجامد، حرام میباشد، هرچند اگر چنین هبهای انجام شود، باطل نیست.
از طرف دیگر، فرزندان باید توجّه داشته باشند که پدر و مادر نسبت به انجام تصرّف در مال خود و بخشیدن آن به دیگران - با رعایت جهات شرعی - مختار هستند و در این زمینه حقّ ممانعت برای فرزندان وجود ندارد.[10]
البتّه برای تحقّق هبۀ مذکور لازم است خانه را به هبه گیرنده تحویل دهد،[3] هرچند تحویل برای مدّت کوتاهی باشد. بنابراین، خانه از زمان تحویل به ملکیّت هبه گیرنده در میآید، ولی منافع و حقّ استفادۀ خانه، تا زمان حیات هبه کننده (یا مدّت معیّن شده) مربوط به وی است و پس از فوت هبه کننده (یا مدّت تعیین شده) به هبه گیرنده تعلّق دارد؛[4] البتّه، لازم است بخشش مذکور معلّق بر وفات هبه کننده نگردد، بلکه قطعی و منجَّز باشد. بنابراین، اگر پدری منزلش را مثلاً به فرزندش هبه نماید تا وی بعد از وفات پدر، مالک آن باشد، هبۀ مذکور باطل است.
مسأله 1316. اگر هبه کننده در مواردی که هبه لازم است و وی حقّ فسخ ندارد، مالی را که بخشیده و تحویل داده به فرد دیگری بفروشد، حکم معاملۀ «فضولی»[5] را دارد؛ پس اگر کسی که مال به او هبه شده (صاحب مال) اجازه دهد، آن معامله صحیح است، وگرنه باطل میباشد.
مسأله 1317. هدیه دادن به ارحام و خویشاوندانی که خدای متعال نسبت به صلۀ آنان تأکید فرموده و از قطع ارتباط با آنان نهی شدید نموده، مستحب میباشد.
از امام باقر نقل شده است «در کتاب امیر المؤمنین چنین آمده: سه خصلت است که دارندۀ آنها هرگز نمیمیرد، مگر آنکه نتیجۀ بد آن را ببیند: ظلم، قطع رحم و قسم دروغ که فرد به سبب آن، با خداوند متعال مبارزه میکند و همانا ثواب صلۀ رحم زودتر از هر کار خیری به انسان میرسد؛ برخی از مردم با آنکه بدکردار هستند، ولی صلۀ رحم میکنند و این باعث رشد اموال و ثروتمند شدن آنها میشود؛ مطمئنّاً قسم دروغ و قطع رحم سرزمینها را همچون بیابانهای خشک و بیآب و علف ویران کرده و از اهلش خالی میگرداند و موجب انقطاع نسل میشود».[6]
شایان ذکر است، صله به پدر و مادر که خدای متعال امر به نیکی آنان فرموده است، تأکید بیشتری دارد.[7] از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است «مردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمده و از ایشان توصیهای خواست. حضرتش(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ذرّهای به خدا شرک نورز، هرچند به آتش سوزانده شده و شکنجه شوی، مگر آنکه در قلب خود ایمان داشته باشی و از پدر و مادر خود اطاعت کن و نسبت به آنان نیکی بنما، چه زنده باشند و چه مرده...».[8]
این تأکید در مورد مادر، که نیکی و صلۀ به او بیش از پدر سفارش شده، بیشتر است؛ از امام صادق روایت شده «فردی نزد پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آمده و پرسید: یا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم)، به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند: مادرت. مرد پرسید: سپس چه کسی؟ فرمودند: مادرت. باز پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: مادرت. باز هم پرسید: پس از او چه کسی؟ فرمودند: پدرت».[9]
مسأله 1318. برتری دادن برخی از فرزندان و تفاوت گذاشتن میان آنان در هدیه دادن و بخشش، مکروه است؛ البتّه، اگر برخی از فرزندان خصوصیّتی داشته باشند که مراعاتشان را سزاوارتر از دیگران میسازد، برتری دادن آنان کراهت ندارد، بلکه کار شایستهای است.
شایان ذکر است، چنانچه این امر موجب برانگیختن فتنه و کینه و دشمنی شده، طوری که به فساد بینجامد، حرام میباشد، هرچند اگر چنین هبهای انجام شود، باطل نیست.
از طرف دیگر، فرزندان باید توجّه داشته باشند که پدر و مادر نسبت به انجام تصرّف در مال خود و بخشیدن آن به دیگران - با رعایت جهات شرعی - مختار هستند و در این زمینه حقّ ممانعت برای فرزندان وجود ندارد.[10]
[1]. حکم مذکور در این مسأله، در مورد سایر اشیاء مانند اثاثیۀ منزل و وسیلۀ نقلیه نیز جاری است، امّا از آنجا که بخشش حق باطل است - آنچنان که در مسألۀ «1274» بیان شد - اگر فرد بخواهد سرقفلی مغازه یا حقّ تقدیمی یا حقّ پذیرۀ زمین وقفی را اهدا نماید، برای تحقّق مقصود مذکور میتواند از عقد مصالحه استفاده نماید.
[2]. بخشش مذکور، «هبۀ مسلوب المنافع» نامیده میشود.
[3]. مثل آنکه مال را برای مدّت کوتاهی در اختیار وی قرار دهد یا آنکه خانه را به صورت رسمی به نام هبه گیرنده سند بزند یا به وکالت از وی، خودش خانه را تحویل بگیرد.
[4]. شایان ذکر است، برای رسیدن به چنین هدفی چنانچه فرد نخواهد خانه را در زمان حیات خود تحویل دهد، میتواند از قرارداد مصالحه - که توضیح آن در مسألۀ «872» ذکر شد - استفاده نماید.
[5]. معنای فضولی و برخی توضیحات آن، در مسألۀ «114 و بعد از آن» ذکر شد.
[6]. وسائل الشیعه، ج21، ابواب احکام الأولاد، باب95، ص492 و 493، ح1.
[7]. پیرامون احکام والدین به جلد دوّم، مبحث اطاعت والدین، مسائل «519 تا 522» رجوع شود.
[8]. وسائل الشیعه، ج21، ابواب احکام الأولاد، باب92، ص489، ح4.
[9]. همان، باب94، ص491، ح1.
[10]. البتّه حکم تصرّفات فرد مریض در بیماری منجر به فوت و همین طور فرد مبتلا به آلزایمر و سفیه و مانند آن، در فصل «حَجْر» و حکم نفقۀ فرزند در جلد چهارم، فصل «نفقات» ذکر میشود.