کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (3) (چاپ 1403)
جستجو در:
شرایط صلح کننده و متصالح ←
→ مغارسه
صلح (مصالحه) / تعریف و ارکان صلح
مسأله 848. «صلح» (مصالحه)، قرارداد مستقلّی است که پایه و اساس آن بر نوعی سازش میباشد و بر دو نوع است، «صلح در مقابل عوض» و «صلح بدون عوض»؛
صلح در مقابل عوض آن است که انسان نسبت به واگذاری مال یا منفعت یا انتفاع مال خود به دیگری یا بخشیدن و اسقاط حق یا طلبی که دارد یا انجام عملی، در مقابل یکی از همین امور از طرف مقابل، با او سازش نماید.
در صلح بدون عوض، انسان سازش میکند که امور مذکور را بدون عوض انجام دهد.
به فرد صلح کننده، «مصالِح» و به فرد پذیرندۀ صلح، «متصالِح» گفته میشود.
مسأله 849. قرارداد صلح - چه در مقابل عوض و چه بدون آن - «عقد» میباشد و برای محقّق شدن آن لازم است «ایجاب و قبول» با توضیحات و شرایطی که در مبحث «خرید و فروش» ذکر شد، صورت گیرد.
مسأله 850. ایجاب و قبول در صلح را نیز همانند خرید و فروش، میتوان به دو صورت لفظی و عملی انجام داد؛
ایجاب و قبول لفظی، مثل آنکه فردی به قصد انجام مصالحه به دیگری بگوید: «مصالحه کردم این خانه را به تو در مقابل فلان کالا» و دیگری هم بگوید: «قبول کردم»؛
ایجاب و قبول عملی، مانند آنکه فرد کلید خانه را به قصد مصالحه (مجّانی یا در مقابل عوض) به دیگری بدهد و او هم به همین قصد آن را بگیرد یا اینکه قراردادی را به صورت کتبی نوشته و دو طرف به قصد انجام مصالحه آن را امضا نمایند.
مسأله 851. اگر ایقاعات[1] که نیاز به قبول طرف مقابل ندارد - مانند ابراء - از طریق قرارداد صلح انجام شود، باید با قبول طرف مقابل (متصالِح) همراه شود، هرچند صلح بدون عوض باشد؛[2]
پس اگر فرد به بدهکار خود بگوید: «با تو مصالحه کردم بر اسقاط طلبم و بریء الذمّه شدن تو»، تا طرف مقابل قبول نکند، ابراء ذمّه محقّق نمیشود؛ امّا چنانچه این امر بدون مصالحه انجام شود، همین که به قصد اسقاط بگوید: «طلبم را اسقاط کردم»، بدهکار، بریء الذمّه میشود.[3]
همین طور، در مواردی که صلح بر انجام عقد یا ایقاعی واقع شده است، بدون قبول متصالح، انجام آن عقد یا ایقاع بر صلح کننده (مصالِح) لازم نمیشود. بنابراین، اگر فرد مصالحه کرده که مالی را هبه کند یا بدهکار را بریء الذمّه نماید تا متصالح صلح مذکور را قبول نکند، بر صلح کننده واجب نیست مالش را هبه نماید یا بدهکار را ابراء ذمّه کند و با قبول متصالح واجب میشود، ولی تا صلح کننده مال را هبه نکند، مال مذکور به ملکیّت طرف مقابل در نمیآید و تا ابراء ذمّه واقع نشود، بدهکار بریء الذمّه نمیشود.
صلح در مقابل عوض آن است که انسان نسبت به واگذاری مال یا منفعت یا انتفاع مال خود به دیگری یا بخشیدن و اسقاط حق یا طلبی که دارد یا انجام عملی، در مقابل یکی از همین امور از طرف مقابل، با او سازش نماید.
در صلح بدون عوض، انسان سازش میکند که امور مذکور را بدون عوض انجام دهد.
به فرد صلح کننده، «مصالِح» و به فرد پذیرندۀ صلح، «متصالِح» گفته میشود.
مسأله 849. قرارداد صلح - چه در مقابل عوض و چه بدون آن - «عقد» میباشد و برای محقّق شدن آن لازم است «ایجاب و قبول» با توضیحات و شرایطی که در مبحث «خرید و فروش» ذکر شد، صورت گیرد.
مسأله 850. ایجاب و قبول در صلح را نیز همانند خرید و فروش، میتوان به دو صورت لفظی و عملی انجام داد؛
ایجاب و قبول لفظی، مثل آنکه فردی به قصد انجام مصالحه به دیگری بگوید: «مصالحه کردم این خانه را به تو در مقابل فلان کالا» و دیگری هم بگوید: «قبول کردم»؛
ایجاب و قبول عملی، مانند آنکه فرد کلید خانه را به قصد مصالحه (مجّانی یا در مقابل عوض) به دیگری بدهد و او هم به همین قصد آن را بگیرد یا اینکه قراردادی را به صورت کتبی نوشته و دو طرف به قصد انجام مصالحه آن را امضا نمایند.
مسأله 851. اگر ایقاعات[1] که نیاز به قبول طرف مقابل ندارد - مانند ابراء - از طریق قرارداد صلح انجام شود، باید با قبول طرف مقابل (متصالِح) همراه شود، هرچند صلح بدون عوض باشد؛[2]
پس اگر فرد به بدهکار خود بگوید: «با تو مصالحه کردم بر اسقاط طلبم و بریء الذمّه شدن تو»، تا طرف مقابل قبول نکند، ابراء ذمّه محقّق نمیشود؛ امّا چنانچه این امر بدون مصالحه انجام شود، همین که به قصد اسقاط بگوید: «طلبم را اسقاط کردم»، بدهکار، بریء الذمّه میشود.[3]
همین طور، در مواردی که صلح بر انجام عقد یا ایقاعی واقع شده است، بدون قبول متصالح، انجام آن عقد یا ایقاع بر صلح کننده (مصالِح) لازم نمیشود. بنابراین، اگر فرد مصالحه کرده که مالی را هبه کند یا بدهکار را بریء الذمّه نماید تا متصالح صلح مذکور را قبول نکند، بر صلح کننده واجب نیست مالش را هبه نماید یا بدهکار را ابراء ذمّه کند و با قبول متصالح واجب میشود، ولی تا صلح کننده مال را هبه نکند، مال مذکور به ملکیّت طرف مقابل در نمیآید و تا ابراء ذمّه واقع نشود، بدهکار بریء الذمّه نمیشود.
[1]. معنای «ایقاع» و فرق آن با «عقد»، در مسألۀ «75» ذکر شد.
[2]. شایان ذکر است، قرار دادن شرط در ضمن صلح مذکور نیز اشکال ندارد. بنابراین، اگر مثلاً زنی 50 سکّه بهار آزادی بابت مهر از شوهرش طلبکار باشد، چنانچه مهر مذکور را به قصد اسقاط آن و ابراء ذمّۀ شوهر به وی مصالحه نماید، میتواند در ضمن صلح شرط کند که شوهرش اقدام به ازوداج مجدّد نکند و با پذیرش مصالحه توسط زوج، مهریّه ساقط میشود و بر زوج وفای به شرط لازم است.
[3]. در این صورت، اسقاط مذکور «ایقاع» محسوب شده و نیاز به قبول بدهکار ندارد.