کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (3) (چاپ 1403)
جستجو در:
8. خیار رؤیت ←
→ احکام دیگر فسخ و ارش
7. خیار تبعّض صفقه
مسأله 348. اگر یک یا چند کالا در یک معامله فروخته شود، در حالی که قسمتی از آنچه فروخته شده، به جهت باطل بودن به خریدار منتقل نشده باشد، مشتری میتواند معامله را نسبت به قسمت صحیح فسخ نماید و تمام ثمن را پس بگیرد.[1] برای نمونه، چند مثال ذکر میشود:[2]
الف. فرد، زمینی را به مشتری فروخته که بخشی از آن وقفی[3] بوده است.
ب. بعضی از اموال فروخته شده وسیلۀ حرام بوده، مثل اینکه فروشنده در یک معامله دو انگشتر طلا، یکی مردانه و دیگری زنانه را فروخته است.
ج. فرد مال خود و دیگری را بدون رضایتش فروخته (بخشی از معامله فضولی بوده است) و او پس از معامله هم آن را اجازه ندهد.
در این موارد، مشتری میتواند به بخش صحیح معامله راضی شود و میتواند راضی نشود و آن را هم فسخ نماید.
همچنین، اگر یکی از دو طرف نسبت به برخی از اموال فروخته شده حقّ فسخ داشته باشد - مثلاً مشتری به علّت معیوب بودن بخشی از مال فروخته شده خیار عیب داشته باشد - و با استفاده از آن حقّ، بخشی از معامله را فسخ کند، دیگری هم میتواند بقیّۀ معامله را فسخ نماید.
حقّ فسخ در این موارد، «خیار تبعُّض صَفْقه» نام دارد.
مسأله 349. اگر فرد از خیار تبعّض صَفْقۀ خود استفاده نکند - مثلاً برای خرید زمینی که بعداً معلوم شده قسمتی از آن وقفی بوده، 120 میلیون تومان پرداخته و نخواهد معامله را نسبت به مقدار باقیمانده فسخ نماید - برای تعیین مقدار پولی که باید به او برگردانده شود، ابتدا قیمت قسمت وقفی با قیمت کلّ زمین نسبتسنجی شده،[4] سپس به همان نسبت از بهای پرداختی (ثمن معامله) به او برگردانده میشود؛ پس اگر قسمت وقفی 50 میلیون تومان و بقیّه 100 میلیون تومان قیمت گذاری شده، 40 میلیون تومان به او پس داده میشود.[5]
مسأله 350. اگر فرد مال را به صورت کلّی در ذمّه معامله کند؛ مثلاً مقداری برنج و روغن با خصوصیّات و اندازۀ معیّن در یک معامله به صورت کلّی در ذمّه بفروشد؛ سپس برنج را از مال خودش و روغن را از مال دیگری، بدون اجازه و رضایت صاحبش به مشتری بدهد، در چنین مواردی برای مشتری خیار تبعّض صَفْقه وجود ندارد؛ بلکه وی مقدار روغنی را که خریده طلبکار است و بر فروشنده واجب است آن را از مال حلال به مشتری بدهد؛[6] البتّه، چنانچه فروشنده در تحویل آنچه فروخته از زمان لازم تأخیر ورزد، مشتری همان طور که در مسألۀ «200» ذکر شد، میتواند به جهت تأخیر معامله را فسخ نماید.
الف. فرد، زمینی را به مشتری فروخته که بخشی از آن وقفی[3] بوده است.
ب. بعضی از اموال فروخته شده وسیلۀ حرام بوده، مثل اینکه فروشنده در یک معامله دو انگشتر طلا، یکی مردانه و دیگری زنانه را فروخته است.
ج. فرد مال خود و دیگری را بدون رضایتش فروخته (بخشی از معامله فضولی بوده است) و او پس از معامله هم آن را اجازه ندهد.
در این موارد، مشتری میتواند به بخش صحیح معامله راضی شود و میتواند راضی نشود و آن را هم فسخ نماید.
همچنین، اگر یکی از دو طرف نسبت به برخی از اموال فروخته شده حقّ فسخ داشته باشد - مثلاً مشتری به علّت معیوب بودن بخشی از مال فروخته شده خیار عیب داشته باشد - و با استفاده از آن حقّ، بخشی از معامله را فسخ کند، دیگری هم میتواند بقیّۀ معامله را فسخ نماید.
حقّ فسخ در این موارد، «خیار تبعُّض صَفْقه» نام دارد.
مسأله 349. اگر فرد از خیار تبعّض صَفْقۀ خود استفاده نکند - مثلاً برای خرید زمینی که بعداً معلوم شده قسمتی از آن وقفی بوده، 120 میلیون تومان پرداخته و نخواهد معامله را نسبت به مقدار باقیمانده فسخ نماید - برای تعیین مقدار پولی که باید به او برگردانده شود، ابتدا قیمت قسمت وقفی با قیمت کلّ زمین نسبتسنجی شده،[4] سپس به همان نسبت از بهای پرداختی (ثمن معامله) به او برگردانده میشود؛ پس اگر قسمت وقفی 50 میلیون تومان و بقیّه 100 میلیون تومان قیمت گذاری شده، 40 میلیون تومان به او پس داده میشود.[5]
مسأله 350. اگر فرد مال را به صورت کلّی در ذمّه معامله کند؛ مثلاً مقداری برنج و روغن با خصوصیّات و اندازۀ معیّن در یک معامله به صورت کلّی در ذمّه بفروشد؛ سپس برنج را از مال خودش و روغن را از مال دیگری، بدون اجازه و رضایت صاحبش به مشتری بدهد، در چنین مواردی برای مشتری خیار تبعّض صَفْقه وجود ندارد؛ بلکه وی مقدار روغنی را که خریده طلبکار است و بر فروشنده واجب است آن را از مال حلال به مشتری بدهد؛[6] البتّه، چنانچه فروشنده در تحویل آنچه فروخته از زمان لازم تأخیر ورزد، مشتری همان طور که در مسألۀ «200» ذکر شد، میتواند به جهت تأخیر معامله را فسخ نماید.
[1]. اگر چنین شرایطی برای ثمن معامله وجود داشته باشد، تبعّض صفقه برای فروشنده وجود دارد.
[2]. در مثالهای ذکر شده، چنین فرض شده است که فروش در قالب یک معامله (صَفْقه واحده) انجام شده باشد.
[3]. در مواردی که فروش مال وقفی جایز نیست.
[4]. در مواردی که قیمت مورد معامله معلوم نباشد، به کارشناس و اهل خبره که مهارت در قیمتگذاری اشیاء دارد مراجعه میشود. کیفیّت تعیین قیمت کارشناسی، از توضیحاتی که در مسألۀ «343» ذکر شد، معلوم میگردد.
[5]. گاه ممکن است هر یک از آن دو بخش (یا دو مال) - که معاملۀ قسمتی از آن صحیح بوده است - در حال همراه بودن با یکدیگر، قیمتی بیشتر یا کمتر از قیمت هر یک بهطور جداگانه داشته باشد که روش تعیین نسبت در اینگونه موارد، در منهاج الصالحین، جلد دوّم، مسألۀ «83» آمده است.
[6]. امّا حکم روغنی که ملک غیر بوده، از جهت لزوم ردّ آن به مالک یا ضمان آن در صورت تلف، در فصل «غصب» خواهد آمد.