کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (3) (چاپ 1403)
جستجو در:
3. خیار تخلّف شرط ←
→ شرط پشیمانی
قرارداد بیع و شرط
مسأله 290. «بیع و شرط» معاملهای است که در آن، فرد چیزی را بهطور جدّی به شخصی بفروشد و در ضمن معامله شرط کند که اگر تا مدّت معیّن، بهای معامله (ثمن) را به او برگرداند،[1] بتواند معامله را فسخ نموده و شیء فروخته شده را پس بگیرد؛[2] مثلاً فردی که نیاز فوری به مبلغی پول دارد، ماشین 50 میلیون تومانی خود را به 30 میلیون تومان میفروشد، به شرط آنکه اگر تا شش ماه 30 میلیون تومان را حاضر کرد، خریدار ماشین را به او پس دهد.
با توضیحات فوق، اگر فروشنده نتواند پول را تا مدّت تعیین شده حاضر کند یا به علّت فراموشی یا به دلیل دیگری اقدام به فسخ معامله نکند، پس از آن، حقّ فسخ معامله و مطالبۀ کالا را ندارد.[3]
مسأله 291. در معاملۀ بیع و شرط، حقّ استفادۀ کالا در مدّت خیار، مربوط به خریدار است؛ ولی جایز نیست آن را تلف کرده یا با فروش، بخشش و مانند آن، کالا را به دیگری منتقل نماید؛ البتّه، چنانچه خریدار در مدّت مذکور مال را با فروش، بخشش و مانند آن به دیگری منتقل کند، گناه کرده، ولی معاملهای که انجام داده صحیح است و چنانچه فروشنده در مدّت مذکور معامله را فسخ کند، باید بدل مال را بپردازد، یعنی اگر از اشیای مثلی است، مثل آن و چنانچه قیمی است، قیمت آن را بپردازد.[4]
مسأله 292. اگر خریدار مالی را که به صورت بیع و شرط خریده، در مدّت خیار از بین ببرد یا اینکه مال مذکور در آن مدّت تلف شود،[5] خریدار ضامن آن میباشد.
بنابراین، چنانچه فروشنده با حاضر کردن ثمن، معامله را فسخ کند، باید بدل کالا را به وی بدهد، یعنی اگر از اشیای مثلی است مثل آن و چنانچه قیمی است، قیمت آن را بپردازد.[6]
مسأله 293. خریدار نیز مانند فروشنده میتواند شرط کند که اگر تا مدّت معیّنی کالا یا اگر از بین رفته بود، بدلش را به فروشنده برگرداند، حقّ فسخ داشته باشد. شایان ذکر است، خریدار نمیتواند شرط کند با وجود خود کالای مورد معامله، با برگرداندن بدل مال بتواند معامله را فسخ نماید.[7]
مسأله 294. کسی که در بیع و شرط برایش حقّ فسخ قرار داده شده، چنانچه پس از معامله خیار خود را ساقط کند، حقّ فسخ وی از بین میرود.
با توضیحات فوق، اگر فروشنده نتواند پول را تا مدّت تعیین شده حاضر کند یا به علّت فراموشی یا به دلیل دیگری اقدام به فسخ معامله نکند، پس از آن، حقّ فسخ معامله و مطالبۀ کالا را ندارد.[3]
مسأله 291. در معاملۀ بیع و شرط، حقّ استفادۀ کالا در مدّت خیار، مربوط به خریدار است؛ ولی جایز نیست آن را تلف کرده یا با فروش، بخشش و مانند آن، کالا را به دیگری منتقل نماید؛ البتّه، چنانچه خریدار در مدّت مذکور مال را با فروش، بخشش و مانند آن به دیگری منتقل کند، گناه کرده، ولی معاملهای که انجام داده صحیح است و چنانچه فروشنده در مدّت مذکور معامله را فسخ کند، باید بدل مال را بپردازد، یعنی اگر از اشیای مثلی است، مثل آن و چنانچه قیمی است، قیمت آن را بپردازد.[4]
مسأله 292. اگر خریدار مالی را که به صورت بیع و شرط خریده، در مدّت خیار از بین ببرد یا اینکه مال مذکور در آن مدّت تلف شود،[5] خریدار ضامن آن میباشد.
بنابراین، چنانچه فروشنده با حاضر کردن ثمن، معامله را فسخ کند، باید بدل کالا را به وی بدهد، یعنی اگر از اشیای مثلی است مثل آن و چنانچه قیمی است، قیمت آن را بپردازد.[6]
مسأله 293. خریدار نیز مانند فروشنده میتواند شرط کند که اگر تا مدّت معیّنی کالا یا اگر از بین رفته بود، بدلش را به فروشنده برگرداند، حقّ فسخ داشته باشد. شایان ذکر است، خریدار نمیتواند شرط کند با وجود خود کالای مورد معامله، با برگرداندن بدل مال بتواند معامله را فسخ نماید.[7]
مسأله 294. کسی که در بیع و شرط برایش حقّ فسخ قرار داده شده، چنانچه پس از معامله خیار خود را ساقط کند، حقّ فسخ وی از بین میرود.
[1]. به این معنا که اگر خود ثمن موجود باشد، همان را برگرداند و چنانچه خود ثمن موجود نباشد - که معمولاً در مواردی که ثمن معامله پول است همینگونه است - بدلش را برگرداند. بنابراین، فروشنده نمیتواند شرط کند با وجود خود ثمن معامله، با پرداخت بدل آن، معامله را فسخ کند.
[2]. در قرارداد بیع و شرط و همین طور عنوان قبلی (شرط پشیمانی، به صورتی که در متن ذکر شد)، حقّ فسخی که در ضمن معامله شرط میشود (خیار شرط)، محدود به شرایط خاصّی میگردد.
[3]. البتّه، چنانچه خریدار راضی به فسخ معامله شود و معامله با تراضی طرفین إقاله گردد اشکال ندارد. بنابراین، در معاملۀ بیع و شرط، اگرچه فروشنده اطمینان داشته باشد که حتّی در صورت فراهم نکردن مبلغ تا مدت معیّن، باز هم خریدار حاضر به اقالۀ معامله و پس دادن کالا میباشد، معامله صحیح است.
[4]. توضیح معنای مثلی و قیمی در مسائل «1504 و 1505» ذکر شده است. ضمناً استثنایی که در پاورقی «4» همین صفحه ذکر میشود، در این مورد نیز جاری است.
[5]. از مثالهای تلف شدن مال، آن است که بر اثر حوادث طبیعی و مانند آن از بین برود.
[6]. البتّه، اگر شرط کرده باشند حقّ فسخ فقط در صورت وجود خود کالا باشد - که غالباً چنین نیست - با تلف شدن کالا، حقّ فسخ از بین میرود.
[7]. مشابه این شرط، برای فسخ فروشنده در صفحۀ «167»، پاورقی «2» نیز ذکر شد.