کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (3) (چاپ 1403)
جستجو در:
حکم معاملهای که به جهت رعایت نشدن شرایط آن باطل باشد ←
→ 4. فرد دیگر حقّی در کالا یا قیمت آن (مبیع و ثمن) نداشته و مال، «طِلْق» باشد
5. کالا و قیمت آن (مبیع و ثمن) قابل تحویل باشد
مسأله 167. لازم است فروشنده، کالایی را که فروخته (مبیع) و خریدار، قیمت جنسی را که خریده (ثمن)، در زمان استحقاق آن[1] به طرف مقابل تحویل دهد؛ البتّه، اگر نتواند آن را به دیگری تحویل دهد، در صورتی که طرف مقابل بتواند آن را در اختیار بگیرد، معامله صحیح است؛ مثلاً اگر فرد زمین خود را که غاصب، غصب نموده و نمیتواند آن را پس بگیرد به خریداری بفروشد که قادر به گرفتن آن است معامله صحیح میباشد؛ امّا در صورتی که بهطور کلّی امکان تحویل مال به طرف مقابل وجود نداشته باشد، معامله باطل است؛ مگر آنکه آن را به همراه شیء دیگری که ارزش مالی قابل توجّهی دارد و قابل تحویل میباشد معامله کند، که در این صورت معامله صحیح میباشد.
شایان ذکر است، شرط مذکور (توانایی بر تحویل)[2] در صورتی است که کالا (مبیع) یا قیمت کالا (ثمن)، عین شخصی یا کلّی در معیّن یا دین قبل از عقد[3] باشد؛ در غیر این صورت، مسأله صورتهای مختلفی دارد و حکم هر یک در فصل مربوط به آن بیان میشود.[4]
مسأله 168. اگر فرد قادر بر تحویل آنچه فروخته[5] در زمان استحقاق نباشد؛ مثلاً زمینی را که به جهت مشکلات قانونی قابل تحویل نیست بفروشد، امّا معلوم باشد که بعداً میتواند آن را تحویل دهد، معامله صحیح است.
البتّه چنانچه این زمان - که در آن طرف مقابل حقّ دارد مال را در اختیار داشته باشد، ولی فروشنده قادر به تحویل آن نیست مدّت طولانی بوده و قابل چشمپوشی نباشد و مشتری از قابل تحویل نبودن مال بیاطلاع بوده، حقّ فسخ دارد.
مسأله 169. اگر فروشنده به خیال اینکه میتواند کالا را به خریدار در زمان استحقاق آن تحویل دهد بفروشد، سپس معلوم شود اشتباه کرده و قدرت بر تحویل نداشته است - با توضیحی که در مسألۀ «167» گذشت - معامله باطل میباشد؛ امّا اگر خیال میکرده عاجز از تحویل کالا است و با این حال آن را بفروشد، سپس معلوم شود اشتباه کرده و قدرت بر تحویل داشته است، معامله صحیح میباشد.[6] این حکم، در مورد بهای معامله (ثمن) نیز جاری است.
مسأله 170. اگر معامله توسّط وکیل مالک انجام شود، در صورتی که وی بهطور کلّی وکیل برای امور معامله باشد - نه فقط وکیل در انجام ایجاب و قبول معامله - قادر بودن هر یک از مالک یا وکیل بر تحویل مال کافی است؛ امّا اگر فقط وکیل در اجرای ایجاب و قبول باشد، ملاک قادر بودن مالک میباشد.
شایان ذکر است، شرط مذکور (توانایی بر تحویل)[2] در صورتی است که کالا (مبیع) یا قیمت کالا (ثمن)، عین شخصی یا کلّی در معیّن یا دین قبل از عقد[3] باشد؛ در غیر این صورت، مسأله صورتهای مختلفی دارد و حکم هر یک در فصل مربوط به آن بیان میشود.[4]
مسأله 168. اگر فرد قادر بر تحویل آنچه فروخته[5] در زمان استحقاق نباشد؛ مثلاً زمینی را که به جهت مشکلات قانونی قابل تحویل نیست بفروشد، امّا معلوم باشد که بعداً میتواند آن را تحویل دهد، معامله صحیح است.
البتّه چنانچه این زمان - که در آن طرف مقابل حقّ دارد مال را در اختیار داشته باشد، ولی فروشنده قادر به تحویل آن نیست مدّت طولانی بوده و قابل چشمپوشی نباشد و مشتری از قابل تحویل نبودن مال بیاطلاع بوده، حقّ فسخ دارد.
مسأله 169. اگر فروشنده به خیال اینکه میتواند کالا را به خریدار در زمان استحقاق آن تحویل دهد بفروشد، سپس معلوم شود اشتباه کرده و قدرت بر تحویل نداشته است - با توضیحی که در مسألۀ «167» گذشت - معامله باطل میباشد؛ امّا اگر خیال میکرده عاجز از تحویل کالا است و با این حال آن را بفروشد، سپس معلوم شود اشتباه کرده و قدرت بر تحویل داشته است، معامله صحیح میباشد.[6] این حکم، در مورد بهای معامله (ثمن) نیز جاری است.
مسأله 170. اگر معامله توسّط وکیل مالک انجام شود، در صورتی که وی بهطور کلّی وکیل برای امور معامله باشد - نه فقط وکیل در انجام ایجاب و قبول معامله - قادر بودن هر یک از مالک یا وکیل بر تحویل مال کافی است؛ امّا اگر فقط وکیل در اجرای ایجاب و قبول باشد، ملاک قادر بودن مالک میباشد.
[1]. منظور از «زمان استحقاق»، چنانچه معامله مدّتدار باشد، سررسید آن و اگر بدون مدّت باشد، بعد از معامله میباشد؛ توضیح اینکه در چه مواردی کالا یا ثمن معامله را میتوان مدّتدار قرار داد، در مبحث «تحویل کالا و بهای آن» (مسائل «194» به بعد) ذکر میگردد.
[2]. در این مسأله و سه مسألۀ بعد.
[3]. مانند اینکه انسان طلب خویش از دیگری را به شخص ثالث - با رعایت سایر شرایط معامله - به صورت نقد بفروشد.
[4]. به عنوان توضیح مختصر میتوان گفت در مواردی که معامله نقد بوده و ثمن یا کالای مورد معامله «کلّی در ذمّۀ خودِ فرد» باشد، یعنی ثمن یا کالا با انعقاد معامله به عنوان دینی بر عهدۀ فرد ثابت شود (نه اینکه دینی قبل از معامله بر عهدۀ فرد ثالث بوده و آن را مورد معامله قرار دهند)، مثل اینکه فرد کالایی را به یک میلیون تومان در ذمّۀ خود خریداری کند، در این صورت قدرت بر تحویل، شرط صحّت معامله نیست؛ البتّه چنانچه فرد ثمن یا کالای مورد معامله را در زمان استحقاق آن، تحویل ندهد، همان طور که در مسألۀ «200» ذکر میگردد، طرف مقابل حقّ فسخ دارد.
حکم قدرت در تسلیم در معاملۀ «نسیه»، در مسألۀ «224» و در معاملۀ سلف، مسألۀ «244» ذکر میشود.
[5]. این حکم، در مورد بهای معامله (ثمن) نیز جاری است.
[6]. بنابراین، معیار در قدرت بر تحویل، واقع امر میباشد.