کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (2) (چاپ 1403)
جستجو در:
تذکیۀ حیوانات (ذبح و نحر و صید حیوانات) / معنای تذکیۀ حیوانات ←
→ احکام شک در نذر
احکام عهد
مسأله 1230. «عهد» آن است که فرد با خداوند متعال پیمان ببندد و متعهّد شود که کاری را انجام دهد یا ترک نماید و عمل کردن به عهد شرعی، مانند قسم یا نذر واجب است.[1]
مسأله 1231. در عهد شرعی هم مانند قسم یا نذر باید صیغه خوانده شود، ولی لازم نیست صیغۀ آن به عربی باشد؛ پس کافی است بگوید: «با خدا عهد میکنم یا خدایا، با تو عهد میکنم یا عهد خدا بر من است که فلان عمل را انجام دهم یا فلان عمل را ترک نمایم».
بنابراین، چنانچه عهد، قلبی باشد و فرد صیغۀ عهد را نخوانده باشد، عمل به آن واجب نیست، هرچند وفای به آن مطابق با احتیاط مستحب است؛ امّا اگر بگوید: «خدایا قول میدهم که فلان کار را انجام دهم» عهد شرعی محسوب نمیشود.
مسأله 1232. انسان نمیتواند شخص دیگری را برای اجرای صیغۀ عهد وکیل نماید. همچنین، عهد کردن برای دیگران به صورت فضولی صحیح نیست، هرچند کسی که برایش عهد شده آن را اجازه دهد.
مسأله 1233. شرایط کسی که عهد میکند و همین طور شرایط صحّت عهد، همانند قسم میباشد که در مسائل «1166» تا «1172» ذکر شد؛ البتّه، اگر پدر یا شوهر از عهد کردن یا عمل کردن به مورد عهد نهی نمایند، در صورتی که به سبب نهی، رجحان عهد مذکور از بین برود، عهد باطل میشود و در غیر این صورت، منعقد شدن عهد یا باطل شدن آن محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.
مسأله 1234. عهد شرعی دو نوع است:
الف. عهد مشروط: مثل آنکه فرد بگوید: «با خداوند متعال عهد میکنم چنانچه مریض من شفا یافت، یک هفته روزه بگیرم»؛ در این نوع عهد لازم است بعد از آنکه حاجت فرد برآورده شد، به مورد عهد عمل نماید.[2]
ب. عهد مطلق:[3] مثل آنکه فرد بگوید: «با خداوند متعال عهد میکنم که نماز شب بخوانم»؛ این نوع عهد، بدون قید و شرط واقع میشود و وفای به آن واجب است.[4]
احکام این دو نوع عهد، همانند نذر است که در مسائل «1188 و 1189» بیان شد.
مسأله 1235. اگر فرد به عهد شرعی خود عمداً عمل نکند، گناه کرده و واجب است کفّاره بدهد، یعنی یک بنده در راه خداوند متعال آزاد کند، یا آنکه شصت فقیر را سیر یا به هر کدام یک مُدّ طعام بپردازد، یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد، که توضیح آن در فصل «کفّارات» ذکر شده است.
مسأله 1231. در عهد شرعی هم مانند قسم یا نذر باید صیغه خوانده شود، ولی لازم نیست صیغۀ آن به عربی باشد؛ پس کافی است بگوید: «با خدا عهد میکنم یا خدایا، با تو عهد میکنم یا عهد خدا بر من است که فلان عمل را انجام دهم یا فلان عمل را ترک نمایم».
بنابراین، چنانچه عهد، قلبی باشد و فرد صیغۀ عهد را نخوانده باشد، عمل به آن واجب نیست، هرچند وفای به آن مطابق با احتیاط مستحب است؛ امّا اگر بگوید: «خدایا قول میدهم که فلان کار را انجام دهم» عهد شرعی محسوب نمیشود.
مسأله 1232. انسان نمیتواند شخص دیگری را برای اجرای صیغۀ عهد وکیل نماید. همچنین، عهد کردن برای دیگران به صورت فضولی صحیح نیست، هرچند کسی که برایش عهد شده آن را اجازه دهد.
مسأله 1233. شرایط کسی که عهد میکند و همین طور شرایط صحّت عهد، همانند قسم میباشد که در مسائل «1166» تا «1172» ذکر شد؛ البتّه، اگر پدر یا شوهر از عهد کردن یا عمل کردن به مورد عهد نهی نمایند، در صورتی که به سبب نهی، رجحان عهد مذکور از بین برود، عهد باطل میشود و در غیر این صورت، منعقد شدن عهد یا باطل شدن آن محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.
مسأله 1234. عهد شرعی دو نوع است:
الف. عهد مشروط: مثل آنکه فرد بگوید: «با خداوند متعال عهد میکنم چنانچه مریض من شفا یافت، یک هفته روزه بگیرم»؛ در این نوع عهد لازم است بعد از آنکه حاجت فرد برآورده شد، به مورد عهد عمل نماید.[2]
ب. عهد مطلق:[3] مثل آنکه فرد بگوید: «با خداوند متعال عهد میکنم که نماز شب بخوانم»؛ این نوع عهد، بدون قید و شرط واقع میشود و وفای به آن واجب است.[4]
احکام این دو نوع عهد، همانند نذر است که در مسائل «1188 و 1189» بیان شد.
مسأله 1235. اگر فرد به عهد شرعی خود عمداً عمل نکند، گناه کرده و واجب است کفّاره بدهد، یعنی یک بنده در راه خداوند متعال آزاد کند، یا آنکه شصت فقیر را سیر یا به هر کدام یک مُدّ طعام بپردازد، یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد، که توضیح آن در فصل «کفّارات» ذکر شده است.
[1]. احکام مذکور در این فصل، اختصاص به عهد با خداوند متعال دارد و شامل عهد و پیمان با غیر خداوند متعال نمیشود.
[2]. به این قسم از عهد، «عهد مشروط یا معلّق» گفته میشود.
[3]. عهد بدون قید و شرط.
[4]. به این قسم از عهد، «عهد مطلق یا تبرُّعی» گفته میشود.