پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید علی حسینی سیستانی

کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (2) (چاپ 1403)

احکام دیگر حج ← → بعضی از موارد استقرار حج بر ذمّۀ مکلّف

استطاعت بذلی

مسأله 331. «استطاعت»، همان طور که به داشتن مخارج و مصارف حج - به توضیحی که در مسائل قبل بیان شد- محقّق می‌شود، به بخشش یا بذل آنها یا پرداخت مبلغ آنها توسّط شخص دیگر نیز محقّق می‌شود که آن را «استطاعت بذلی» می‌نامند.
بنابراین، اگر کسی مالی[1] را به انسان ببخشد که با آن حج برود یا آنکه بگوید: «خرج سفر حجّ تو و نفقۀ خانواده‌ات در طول زمان حج را می‌دهم» یا آنکه مالی در اختیارش بگذارد و به او بگوید: «حج برو» و فرد اطمینان داشته باشد که وی به وعدۀ خود عمل می‌کند یا مال را از او پس نمی‌گیرد، مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب است.

مسأله 332. اگر مخارج سفر حج و مخارج خانوادۀ کسی را در مدّتی که مکّه می‌رود و برمی‌گردد به او بدهند و بگویند: «حج برو»، ولی ملکِ او نکنند (بلکه تنها آن را بر او مباح نمایند)، در صورتی که اطمینان داشته باشد مال مذکور را از او پس نمی‌گیرند، حج بر او واجب می‌شود.

مسأله 333. اگر کسی فقط هزینۀ رفتن به سفر حج را به فردی بذل کند و فرد هزینۀ برگشتن از حج را نداشته باشد، حج بر او واجب نیست؛ البتّه تفصیلی که در مسألۀ «300» در مورد برگشت به وطن یا غیر آن ذکر شد در اینجا نیز جاری می‌باشد.
همچنین است حکم، اگر نفقه و مخارج خانواده‌اش را تا هنگام برگشت از سفر حج ندهد؛ مگر اینکه خودِ فرد آن را داشته باشد یا اینکه حتّی در صورت نرفتن به حج، قدرت تأمین آن را نداشته باشد یا اینکه خانواده‌اش شرعاً واجب النّفقه بر او نباشند و در این صورت، چنانچه عرفاً تأمین مخارج آنان با وی باشد، به علّت تأمین نکردن نفقه و مخارج آنان، در مشقّت زیادی که معمولاً تحمّل نمی­شود (حَرَج) قرار نگیرد.

مسأله 334. اگر شخصی مالی به انسان ببخشد که با آن به حج برود، واجب است آن را قبول کند؛[2] امّا اگر بخشنده، اختیار انتخاب را به انسان واگذار نماید و بگوید: «می‌خواهی با این مال به حج برو و می‌خواهی به حج نرو»، یا بخشنده مالی را ببخشد و در بخشش نامی از حج، نه به صورت معیّن و نه به صورت مخیّر بودن نبَرَد، در هیچ یک از این دو صورت، قبول چنین هدیه‌ای واجب نیست.

مسأله 335. فردی که توانایی انجام حج را به خاطر بیماری یا پیری ندارد و امید هم ندارد که در آینده حج را خودش انجام دهد، چنانچه مبلغی به عنوان حج به وی بذل شود، واجب نیست آن را قبول کند تا با مبلغ مذکور برای خویش نایب بگیرد؛ ولی اگر قبول کرد، نایب گرفتن بر وی واجب می­شود.

مسأله 336. در استطاعت بذلی، بدهکار بودن، مانع از مستطیع شدن فرد نیست. بنابراین، اگر مخارج حجّ فردی را تأمین کنند، هرچند آن فرد بدهکار باشد، حج بر او واجب می‌شود.
البتّه، چنانچه رفتن به حج مانع از پرداخت بدهی ‌در وقت آن باشد،[3] فرد، مستطیع نبوده و حج بر وی واجب نمی‌‌شود، چه بدهی حالّ و بدون مدّت باشد و چه مدّت‌دار باشد، چه وقت پرداخت آن فرا رسیده باشد یا هنوز فرا نرسیده باشد.

مسأله 337. توانایی تأمین مخارج زندگی پس از بازگشت از حج، به معنایی که در شرط ششم از شرایط استطاعت بیان شد، در استطاعت بذلی شرط نیست. بنابراین، اگر مخارج رفت و برگشت و مصارف خانوادۀ کسی را در مدّتی که مکّه می‌رود و بر می‌گردد، به او ببخشند برای اینکه حج کند، حج بر او واجب می‌شود، هرچند در موقع برگشتن هم مالی که بتواند با آن زندگی کند نداشته باشد؛ البتّه، اگر درآمد فرد تنها در ایّام حج باشد و با آن درآمد مخارج زندگی‌اش در بقیّۀ روزهای سال یا قسمتی از سال تأمین می‌شود، طوری که اگر به حج برود نتواند هزینه زندگی‌اش در بقیّه سال یا بعضی از روزهای سال را تأمین نماید، در این صورت، حج بر او واجب نخواهد بود؛ مگر اینکه فرد بخشنده، کسری مخارج زندگی‌اش در بقیّۀ روزهای سال را هم بدهد، که در این صورت مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب خواهد بود.

مسأله 338. اگر انسان مالی داشته باشد که مقداری از هزینۀ سفر حج را تأمین می‌کند و کافی برای هزینۀ کلّ سفر حج نباشد و باقیمانده‌اش را کسی به او بذل کند و ببخشد، در صورتی که وی توانایی تأمین مخارج زندگی پس از بازگشت از حج، به معنایی که در شرط ششم از شرایط استطاعت ذکر شد را داشته باشد، مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب می‌شود و اگر نداشته باشد، حج بر وی واجب نمی‌شود.

مسأله 339. اگر مقداری مال که برای حج کافی است به کسی بدهند و با او شرط کنند که در مسیر سفر حج به شخصی که مال را داده خدمت بنماید، هرچند آن خدمت لایق به حالش باشد، استطاعت بذلی به آن ایجاد نمی‌شود و قبول کردن آن مال برای تشرّف به حج بر او واجب نمی‌باشد؛ ولی اگر قبول کند و خدمت، منافات با انجام مناسک حج نداشته باشد و بتواند در ضمن خدمت، حجّ خود را به‌جا آورد و سایر شرایط استطاعت را دارا باشد - از جمله شرط ششم و هفتم - مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب می‌شود.

مسأله 340. هر گاه به کسی از سهم سبیل اللّه، زکات داده شود که در راه حج صرف نماید و در این امر مصلحت عامّه باشد و حاکم شرع نیز بنابر احتیاط واجب، اجازۀ آن را بدهد، مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب می­شود؛ ولی اگر به او از سهم سادات، خمس یا از سهم فقرا، زکات داده شود و با وی شرط شود که آن را در راه حج صرف نماید، چنین شرطی صحیح نیست و استطاعت بذلی به آن حاصل نمی­شود.

مسأله 341. فردی که از نظر مالی مستطیع نیست، ولی می­خواهد به حج مشرّف گردد، چنانچه مالی را که برای تمام هزینه­های حج کافی است قرض نماید و آن را به شخصی - مثلاً همسرش - هبه کند یا به‌طور مجّانی مصالحه نماید، مشروط به آنکه همسرش همان مال یا معادل آن را به وی برای تشرّف به حج بذل نماید و همسرش نیز اقدام به بذل مجّانی نماید، در صورتی که آنچه در مسائل «333 و 336 و 337» در مورد استطاعت بذلی گفته شد نیز محقّق باشد، مستطیع محسوب شده و حجّش از حجّة الاسلام کفایت می­کند.

همچنین، فردی که مالی به اندازۀ تمام هزینه­های حج از خودش دارد، ولی به جهت بدهکاری به دیگران مستطیع نیست، چنانچه لازم نباشد مال مذکور را صرف ادای بدهیش نماید،[4] می­تواند آن را به شخصی - مثلاً همسرش - هبه یا مصالحۀ مشروط به بذل نماید و همسرش نیز اقدام به بذل مجّانی نماید، در صورتی که آنچه در مسائل «333 و 336 و 337» در مورد استطاعت بذلی گفته شد نیز محقّق باشد، مستطیع محسوب شده و حجّش از حجّة الاسلام کفایت می­کند.

[1]. منظور، مالی است ‌که برای ‌مخارج حج و رفت (و برگشت اگر نیاز بود) کافی ‌باشد و نیز اگر نفقۀ خانواده‌اش را ندارد، آن مال به اندازۀ تأمین نفقۀ خانواده­اش در طول سفر باشد؛ که تفصیل آن در ضمن مسائل بعد ذکر می­شود.

[2]. مگر آنکه قبول بخشش مذکور با منّت یا ذلّتی همراه باشد که تحمّل آن مشقّت فوق‌العاده داشته و حرجی است، در این صورت قبول واجب نیست.

[3]. و به عبارتی، تشرّف به حج منافی با ادای دین در وقتش باشد.

[4]. مثل اینکه بدهکاران راضی به تأخیر در پرداخت بدهی باشند یا بدهی مدّت­دار بوده و سررسید آن فرا نرسیده باشد.
احکام دیگر حج ← → بعضی از موارد استقرار حج بر ذمّۀ مکلّف
العربية فارسی اردو English Azərbaycan Türkçe Français