کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (2) (چاپ 1403)
جستجو در:
بعضی از موارد استقرار حج بر ذمّۀ مکلّف ←
→ شرط هفتم: نداشتن بدهی
طلبکاری و استطاعت
مسأله 324. اگر انسان شرعاً طلبکار باشد و برای تأمین همه یا بخشی از هزینۀ حج به آن طلب نیاز داشته باشد، چنانچه طلب حالّ و بدون مدّت بوده یا طلب مدّتدار بوده و وقت دریافت آن رسیده و بدهکار توانایی و تمکّن مالی برای ادای بدهیش داشته و طلب مذکور بدون حرج (سختی فوقالعادهای که معمولاً تحمل نمیشود) قابل وصول یا قابل تقاصّ[1] باشد - هرچند با مراجعه به دستگاههای دولتی - چنین فردی (طلبکار) مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب است.
این حکم، در مورد طلبی که وقت دریافت آن نرسیده، امّا بدهکار با میل خود قبل از وقت، حاضر به پرداخت آن باشد نیز جاری است.
مسأله 325. اگر طلب، حالّ و بدون مدّت بوده یا مدّتدار بوده و وقت دریافت طلب فرا رسیده، امّا بدهکار توانایی پرداخت ندارد یا با وجود توانایی مالی، آن را نمیپردازد و امکان اجبار وی یا تقاصّ از اموالش[2] بدون حرج (سختی فوقالعاده که معمولاً تحمّل نمیشود) ممکن نباشد، در صورتی که فروختن مقدار طلب به کمتر از آن ممکن باشد - بدون اینکه نسبت به حال فرد إجحاف (وارد آمدن ضرر زیاد) محسوب شود - و مبلغ حاصل از فروش طلب، کافی برای تأمین هزینههای تشرّف به حج باشد، فرد طلبکار، مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب است.
مسأله 326. اگر طلب مدّتدار بوده و سررسید وصول آن نرسیده[3] و بدهکار نیز قبل از رسیدن موعد مقرّر آن را پرداخت نمیکند، چنانچه فروش طلب به مقدار کمتر - بدون اینکه اجحاف (وارد آمدن ضرر زیاد) بر طلبکار باشد - برای وی امکان داشته باشد و مبلغ فروش برای تأمین هزینههای حج کافی باشد، فرد طلبکار مستطیع محسوب میشود و حج بر او واجب است.
مسأله 327. زنی که شوهرش تمکّن مالی داشته و وی (زن) تمام یا بخشی از مهریّۀ خویش را که به مقدار هزینۀ تشرّف به حج است از او گرفته یا شوهرش حاضر باشد مهر مذکور را بپردازد و صرف آن در مسیر حج موجب نمیشود زن در مشقّت فوقالعادهای که معمولاً قابل تحمّل نیست (حَرَج) واقع شود، مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب است.
این حکم، در مورد طلبی که وقت دریافت آن نرسیده، امّا بدهکار با میل خود قبل از وقت، حاضر به پرداخت آن باشد نیز جاری است.
مسأله 325. اگر طلب، حالّ و بدون مدّت بوده یا مدّتدار بوده و وقت دریافت طلب فرا رسیده، امّا بدهکار توانایی پرداخت ندارد یا با وجود توانایی مالی، آن را نمیپردازد و امکان اجبار وی یا تقاصّ از اموالش[2] بدون حرج (سختی فوقالعاده که معمولاً تحمّل نمیشود) ممکن نباشد، در صورتی که فروختن مقدار طلب به کمتر از آن ممکن باشد - بدون اینکه نسبت به حال فرد إجحاف (وارد آمدن ضرر زیاد) محسوب شود - و مبلغ حاصل از فروش طلب، کافی برای تأمین هزینههای تشرّف به حج باشد، فرد طلبکار، مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب است.
مسأله 326. اگر طلب مدّتدار بوده و سررسید وصول آن نرسیده[3] و بدهکار نیز قبل از رسیدن موعد مقرّر آن را پرداخت نمیکند، چنانچه فروش طلب به مقدار کمتر - بدون اینکه اجحاف (وارد آمدن ضرر زیاد) بر طلبکار باشد - برای وی امکان داشته باشد و مبلغ فروش برای تأمین هزینههای حج کافی باشد، فرد طلبکار مستطیع محسوب میشود و حج بر او واجب است.
مسأله 327. زنی که شوهرش تمکّن مالی داشته و وی (زن) تمام یا بخشی از مهریّۀ خویش را که به مقدار هزینۀ تشرّف به حج است از او گرفته یا شوهرش حاضر باشد مهر مذکور را بپردازد و صرف آن در مسیر حج موجب نمیشود زن در مشقّت فوقالعادهای که معمولاً قابل تحمّل نیست (حَرَج) واقع شود، مستطیع محسوب شده و حج بر او واجب است.
[1]. در موارد مشروع و مجاز تقاصّ.
[2]. همان.
[3]. منظور، طلبی است که در ضمن قرارداد تأخیر در پرداخت آن تا زمان معیّن به نفع بدهکار یا طرفین شرط شده است.