کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (1) (چاپ 1403)
جستجو در:
احکام اعراض از وطن ←
→ مورد اوّل (از قطع کنندههای سفر): قصد عبور و توقّف (نزول) در وطن
احکام وطن
مسأله 1764. منظور از «وطن»، یکی از مکانهای سهگانۀ زیر میباشد:
1. «وطن اصلی»؛ منظور از آن مقرّ و اقامتگاه اصلی فرد میباشد که معمولاً محلّ سکونت پدر و مادر و زادگاه فرد است که پس از تولّد در آنجا زندگی میکرده است.
2. «وطن اتّخاذی دائمی»؛ منظور از آن محلّی است که انسان برای اقامت دائمی خود انتخاب کرده است و میخواهد باقیماندۀ عمرش را در آنجا بماند.
3. «وطن موقّت»؛ جایی را که انسان محلّ زندگی خود یا مقرّ کاری یا تحصیلی خویش قرار داده است - هرچند قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند - چنانچه به گونهای باشد که عرف او را در آنجا مسافر نگویند، طوری که اگر موقّتاً ده روز یا بیشتر، جای دیگری را محلّ زندگی خود قرار دهد، باز هم عرف، محلّ سکونت و زندگیاش را جای اوّل (مقرّ موقّت) بگویند، آنجا برای او، وطن محسوب میشود که آن را «وطن اتّخاذی موقّت» یا «وطن موقّت» مینامند.
بنابراین، کسی که تصمیم دارد مثلاً یک سال و نیم یا بیشتر،[1] در مکانی سکونت نماید مثل دانشجوی قمی که قصد دارد یک سال و نیم یا بیشتر شهر تهران را مقرّ تحصیلی خود قرار دهد و از شنبه تا چهارشنبه در تهران ساکن باشد و روز پنجشنبه و جمعه نزد خانوادهاش به وطن خود (شهر قم) برگردد، در دو هفتۀ اوّل، در صورتی که قصد اقامت ده روز در تهران ندارد، بنابر احتیاط واجب، نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند و بعد از آن نمازش در شهر تهران که وطن موقّت او محسوب میشود، تمام است؛ امّا اگر فرد قصد دارد در محلّی که وطن اصلیاش نیست، مدّت زمان کوتاهی بماند به گونهای که آن مکان عرفاً محلّ زندگی و سکونت او محســوب نشده و عرف او را در آن مکان، مسافری محسوب نماید که قصد دارد مدّت کوتاهی آنجا بماند و بعد به جای دیگر برود، در این صورت، آن مکان وطن فرد محسوب نمیشود.[2]
شایان ذکر است، در نوع دوّم و سوّم وطن (وطن اتّخاذی دائم و وطن اتّخاذی موقّت) فرق ندارد که فرد، خودش مستقلّاً آن را انتخاب کرده باشد یا اینکه آنجا به تبعیّت از شخص دیگر، وطن او محسوب گردد؛ مثلاً اگر فرزند عرفاً تابع والدین محسوب شود و هنوز استقلال در تصمیم گیری در این جهت را نداشته باشد (چه بالغ و چه نابالغ)، چنانچه والدین او شهر مشهد را به عنوان وطن اتّخاذی دائمی یا موقّت خویش انتخاب کرده و در آن ساکن شوند، شهر مشهد برای آن فرزند که همراه آنان در مشهد ساکن شده نیز وطن محسوب میگردد.
مسأله 1765. اگر فرد تصمیم بگیرد در مکانی برای تحصیل یا شغل تنها مثلاً شش ماه سکونت کند و مکان مذکور وطن موقّت برای فرد محسوب نشود، بعد از سپری شدن آن مدّت، تصمیم بگیرد یک سال دیگر برای تحصیل یا شغل در آن مکان بماند که به ضمیمۀ مدّت قبل، کافی در تحقّق مقدار لازم در صدق وطن است، از آن پس احکام وطن موقّت در مورد وی جاری میشود و نمازش در آنجا تمام است.
مسأله 1766. کسی که مکانی را مقرّ تحصیلی یا شغلی خویش قرار داده، طوری که نمازش در آنجا تمام است و بین مقرّ و وطنش که فاصله آنها به اندازۀ مسافت شرعی یا بیشتر است در رفت و آمد باشد، مثلاً میخواهد چند سال در آنجا ساکن باشد و بین مقرّ و وطن اصلیاش رفت و آمد داشته باشد، در مقرّ تحصیلی یا شغلی، نمازش تمام است و در صورتی که تعداد سفرهایش در هر ماه بین مقرّ و وطن (10) سفر باشد، نمازش بین راه هم تمام است و اگر (8) یا (9) سفر است، بنابر احتیاط واجب در بین راه نمازش را هم شکسته و هم کامل بخواند و اگر (7) سفر است، نمازش بین راه شکسته است. بنابراین، در چنین مواردی احکام وطن موقّت و کثرت سفر هر دو لحاظ میشود.[3]
مسأله 1767. بعضی از فقها عظام رضوان اللّه تعالی علیهم قائل به نوع دیگری از وطن به نام «وطن شرعی» شدهاند و در این مورد فرمودهاند: «کسی که در محلّی مالک منزل مسکونی است، اگر شش ماه متّصل با قصد اقامت در آنجا بماند، تا وقتی که آن منزل مال اوست، آن محل حکم وطن او را دارد، پس هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، باید نماز را تمام بخواند»؛ ولی این حکم ثابت نیست (ثابت نبودن این حکم بنابر فتویٰ میباشد).
مسأله 1768. اگر فرزندی در وطن پدر و مادرش متولّد شود و مدّتی مانند چهل روز یا بیشتر در آنجا همراه والدینش ساکن باشد، چنانچه والدین وی بعد از آن مدّت بدون آنکه از وطنشان اعراض نمایند به همراه فرزند - که تابع آنان محسوب میشود - برای سکونت به شهر دیگری بروند، وطن اصلی فرزند، همان زادگاه اوست؛ امّا اگر فرزند در اثنای سفر والدین در شهری که وطن آنان نیست متولّد شود، آن شهر وطن اصلی فرزند محسوب نمیشود.
مسأله 1769. کسی که در دو محل زندگی میکند، مثلاً شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگر میماند، هر دو محل، وطن اوست و نیز اگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود انتخاب کرده باشد، همۀ آنها وطن او محسوب میشود؛ مثل اینکه سه شهر عرفاً به عنوان وطن فرد به حساب آید و فرد در چهار ماه از سال که هوا گرم است در شهر اوّل سکونت میکند و در چهار ماه که هوا سرد است در شهر دوّم ساکن میشود و در بقیّۀ سال در شهر سوّم ساکن میگردد.
مسأله 1770. مسافری که در سفر از وطن خود عبور میکند، اگر در آن برای مدّت قابل توجّه فرود آمده و توقّف کند (نزول نماید)، سفرش قطع میشود و باید تا زمانیکه سفر جدیدی را به حدّ مسافت شرعی آغاز نکرده است، نمازش را تمام بخواند؛
امّا در اینکه عبور از وطن، بدون توقّف و فرود آمدن در آن برای مدّت قابل ملاحظه، موجب قطع مسافرت شرعی میشود یا نه، محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.
به عنوان مثال، فردی که قصد دارد از وطن خویش (مشهد مقدّس) به مقصدی که در هشت فرسخی آن قرار دارد، برود و در آنجا قصد اقامت ده روز نماید، ولی در بین مسیر پس از پیمودن دو فرسخ، وطن دوّمش قرار داشته باشد و قصدش آن باشد که در سفر مذکور فقط از آن عبور نموده و توقّفی در آن نکند یا توقّفش اندک و غیر قابل ملاحظه باشد، در این حال، اگر بخواهد قبل از رسیدن به محلّ اقامت، نماز بخواند، احتیاط لازم آن است که بین نماز شکسته و نماز تمام جمع نماید.
مسأله 1771. مسافری که در بین مسافرت به وطنش میرسد و در آنجا توقّف میکند، تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، یا مثلاً چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، وقتی که به حدّ ترخّص برسد، باید نماز را شکسته بخواند.
1. «وطن اصلی»؛ منظور از آن مقرّ و اقامتگاه اصلی فرد میباشد که معمولاً محلّ سکونت پدر و مادر و زادگاه فرد است که پس از تولّد در آنجا زندگی میکرده است.
2. «وطن اتّخاذی دائمی»؛ منظور از آن محلّی است که انسان برای اقامت دائمی خود انتخاب کرده است و میخواهد باقیماندۀ عمرش را در آنجا بماند.
3. «وطن موقّت»؛ جایی را که انسان محلّ زندگی خود یا مقرّ کاری یا تحصیلی خویش قرار داده است - هرچند قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند - چنانچه به گونهای باشد که عرف او را در آنجا مسافر نگویند، طوری که اگر موقّتاً ده روز یا بیشتر، جای دیگری را محلّ زندگی خود قرار دهد، باز هم عرف، محلّ سکونت و زندگیاش را جای اوّل (مقرّ موقّت) بگویند، آنجا برای او، وطن محسوب میشود که آن را «وطن اتّخاذی موقّت» یا «وطن موقّت» مینامند.
بنابراین، کسی که تصمیم دارد مثلاً یک سال و نیم یا بیشتر،[1] در مکانی سکونت نماید مثل دانشجوی قمی که قصد دارد یک سال و نیم یا بیشتر شهر تهران را مقرّ تحصیلی خود قرار دهد و از شنبه تا چهارشنبه در تهران ساکن باشد و روز پنجشنبه و جمعه نزد خانوادهاش به وطن خود (شهر قم) برگردد، در دو هفتۀ اوّل، در صورتی که قصد اقامت ده روز در تهران ندارد، بنابر احتیاط واجب، نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند و بعد از آن نمازش در شهر تهران که وطن موقّت او محسوب میشود، تمام است؛ امّا اگر فرد قصد دارد در محلّی که وطن اصلیاش نیست، مدّت زمان کوتاهی بماند به گونهای که آن مکان عرفاً محلّ زندگی و سکونت او محســوب نشده و عرف او را در آن مکان، مسافری محسوب نماید که قصد دارد مدّت کوتاهی آنجا بماند و بعد به جای دیگر برود، در این صورت، آن مکان وطن فرد محسوب نمیشود.[2]
شایان ذکر است، در نوع دوّم و سوّم وطن (وطن اتّخاذی دائم و وطن اتّخاذی موقّت) فرق ندارد که فرد، خودش مستقلّاً آن را انتخاب کرده باشد یا اینکه آنجا به تبعیّت از شخص دیگر، وطن او محسوب گردد؛ مثلاً اگر فرزند عرفاً تابع والدین محسوب شود و هنوز استقلال در تصمیم گیری در این جهت را نداشته باشد (چه بالغ و چه نابالغ)، چنانچه والدین او شهر مشهد را به عنوان وطن اتّخاذی دائمی یا موقّت خویش انتخاب کرده و در آن ساکن شوند، شهر مشهد برای آن فرزند که همراه آنان در مشهد ساکن شده نیز وطن محسوب میگردد.
مسأله 1765. اگر فرد تصمیم بگیرد در مکانی برای تحصیل یا شغل تنها مثلاً شش ماه سکونت کند و مکان مذکور وطن موقّت برای فرد محسوب نشود، بعد از سپری شدن آن مدّت، تصمیم بگیرد یک سال دیگر برای تحصیل یا شغل در آن مکان بماند که به ضمیمۀ مدّت قبل، کافی در تحقّق مقدار لازم در صدق وطن است، از آن پس احکام وطن موقّت در مورد وی جاری میشود و نمازش در آنجا تمام است.
مسأله 1766. کسی که مکانی را مقرّ تحصیلی یا شغلی خویش قرار داده، طوری که نمازش در آنجا تمام است و بین مقرّ و وطنش که فاصله آنها به اندازۀ مسافت شرعی یا بیشتر است در رفت و آمد باشد، مثلاً میخواهد چند سال در آنجا ساکن باشد و بین مقرّ و وطن اصلیاش رفت و آمد داشته باشد، در مقرّ تحصیلی یا شغلی، نمازش تمام است و در صورتی که تعداد سفرهایش در هر ماه بین مقرّ و وطن (10) سفر باشد، نمازش بین راه هم تمام است و اگر (8) یا (9) سفر است، بنابر احتیاط واجب در بین راه نمازش را هم شکسته و هم کامل بخواند و اگر (7) سفر است، نمازش بین راه شکسته است. بنابراین، در چنین مواردی احکام وطن موقّت و کثرت سفر هر دو لحاظ میشود.[3]
مسأله 1767. بعضی از فقها عظام رضوان اللّه تعالی علیهم قائل به نوع دیگری از وطن به نام «وطن شرعی» شدهاند و در این مورد فرمودهاند: «کسی که در محلّی مالک منزل مسکونی است، اگر شش ماه متّصل با قصد اقامت در آنجا بماند، تا وقتی که آن منزل مال اوست، آن محل حکم وطن او را دارد، پس هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، باید نماز را تمام بخواند»؛ ولی این حکم ثابت نیست (ثابت نبودن این حکم بنابر فتویٰ میباشد).
مسأله 1768. اگر فرزندی در وطن پدر و مادرش متولّد شود و مدّتی مانند چهل روز یا بیشتر در آنجا همراه والدینش ساکن باشد، چنانچه والدین وی بعد از آن مدّت بدون آنکه از وطنشان اعراض نمایند به همراه فرزند - که تابع آنان محسوب میشود - برای سکونت به شهر دیگری بروند، وطن اصلی فرزند، همان زادگاه اوست؛ امّا اگر فرزند در اثنای سفر والدین در شهری که وطن آنان نیست متولّد شود، آن شهر وطن اصلی فرزند محسوب نمیشود.
مسأله 1769. کسی که در دو محل زندگی میکند، مثلاً شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگر میماند، هر دو محل، وطن اوست و نیز اگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود انتخاب کرده باشد، همۀ آنها وطن او محسوب میشود؛ مثل اینکه سه شهر عرفاً به عنوان وطن فرد به حساب آید و فرد در چهار ماه از سال که هوا گرم است در شهر اوّل سکونت میکند و در چهار ماه که هوا سرد است در شهر دوّم ساکن میشود و در بقیّۀ سال در شهر سوّم ساکن میگردد.
مسأله 1770. مسافری که در سفر از وطن خود عبور میکند، اگر در آن برای مدّت قابل توجّه فرود آمده و توقّف کند (نزول نماید)، سفرش قطع میشود و باید تا زمانیکه سفر جدیدی را به حدّ مسافت شرعی آغاز نکرده است، نمازش را تمام بخواند؛
امّا در اینکه عبور از وطن، بدون توقّف و فرود آمدن در آن برای مدّت قابل ملاحظه، موجب قطع مسافرت شرعی میشود یا نه، محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.
به عنوان مثال، فردی که قصد دارد از وطن خویش (مشهد مقدّس) به مقصدی که در هشت فرسخی آن قرار دارد، برود و در آنجا قصد اقامت ده روز نماید، ولی در بین مسیر پس از پیمودن دو فرسخ، وطن دوّمش قرار داشته باشد و قصدش آن باشد که در سفر مذکور فقط از آن عبور نموده و توقّفی در آن نکند یا توقّفش اندک و غیر قابل ملاحظه باشد، در این حال، اگر بخواهد قبل از رسیدن به محلّ اقامت، نماز بخواند، احتیاط لازم آن است که بین نماز شکسته و نماز تمام جمع نماید.
مسأله 1771. مسافری که در بین مسافرت به وطنش میرسد و در آنجا توقّف میکند، تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، یا مثلاً چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، وقتی که به حدّ ترخّص برسد، باید نماز را شکسته بخواند.
[1]. اگر مدّت مذکور حدود یک سال تا یک سال و سه ماه باشد، آن مکان در موارد تردید عرفی، حکم وطن را ندارد و چنانچه مدّت سکونت بین یک سال و سه ماه تا یک سال و شش ماه باشد، محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در موارد تردید عرفی ترک نشود. توضیح بیشتر مطلب، در پاورقی بعد میآید.
[2]. نکاتی را که برای محقّق شدن وطن موقّت، باید ملاحظه نمود، از این قرار است:
الف. مدّت اقامت فرد در مقرّ کم نباشد، مثلاً فردی که قصد دارد برای مدّت چند سال، در هر روز فقط سه یا چهار ساعت در محلّی ساکن باشد، این مقدار برای محقّق شدن وطن موقّت کافی نیست.
ب. مجموع این مدّت در فاصلۀ زمانی طولانی حاصل نشود.
ج. هر چه عدد ساعات در روز و عدد روزها در ماه بیشتر گردد، تحقّق وطن موقّت و مقرّ بودن به مدّت کمتر احتیاج دارد و هر چه عدد ساعات در روز و عدد روزها در ماه کمتر گردد، تحقّق وطن موقّت و مقرّ بودن به مدّت بیشتر احتیاج دارد.
بر این اساس، مواردی در جدول ذیل به عنوان نمونه ذکر میشود و افراد میتوانند از این جدول که برای تشخیص نظر عرف تنظیم گردیده است، در موارد تردید عرفی کمک بگیرند و حکم سایر موارد با مقایسه و نسبتسنجی با موارد ذکرشده در جدول روشن میشود.
به عنوان مثال، چنانچه دانشجویی به مدت سه سال در شهری تحصیل نماید و در هر ماه به مدت (15) روز در آن شهر و (15) روز دیگر هم در وطنش ساکن باشد، طوری که سکونت وی در آن شهر بهطور شبانهروزی باشد، طبق ردیف 2 در جدول ذیل، شهر مذکور وطن موقّت او محسوب میشود.
شایان ذکر است، در بعضی از موارد جدول ذیل، تحقّق وطن و مقرّ موقّت مورد اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در مورد آن ترک نشود.
[3]. شایان ذکر است، اگر فاصلۀ زمانی بین رفت به مقرّ و برگشت به وطن (2 یا 3) روز باشد، رفت و برگشت عرفاً یک سفر محسوب میشود و اگر (5) روز باشد، رفت و برگشت عرفاً دو سفر محسوب میشود و اگر چهار روز باشد، مراعات مقتضای احتیاط در مورد آن ترک نشود. به عنوان مثال، دانشجو یا معلّمی شهری را برای مدّت طولانی، مقرّ تحصیلی یا کاریاش قرار میدهد، طوری که وطن موقّت وی محسوب شود، او در هر ماه (8) بار صبح به آنجا رفته و عصر بر میگردد. وی یک بار هم در ماه، (5) روز در مقرّ میماند طوری که فاصلۀ زمانی بین رفت و برگشت او، (5) روز است که این خود، عرفاً معادل دو سفر محسوب میشود. بنابراین، در مجموع، تعداد سفرهای او ده سفر میشود، در نتیجه نمازش در بین راه تمام است و در مقرّ نیز نمازش کامل میباشد.