کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (1) (چاپ 1403)
جستجو در:
علّت لزوم تقلید ←
→ اهمّیت و چگونگی یادگیری احکام الهی
لزوم مراجعه به فقها
«علم فقه» یکی از مقدّسترین علوم ارزندۀ اسلامی است که عهدهدار بیان روش اصیل بندگی خداوند متعال و کیفیّت صحیح آن است. این علم، در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وأله وسلم)و امامان(علیهم السلام)، پژوهندگان زیاد و رونقی چشمگیر داشته و مورد توجّه پیروان دین بوده، بهویژه در زمان امام باقر و امام صادق(علیه السلام) که به حدّ اعلای اوج خود رسیده و دانشمندان بسیاری در مسائل مختلف دینی و فروع احکام، در محضر آن دو پیشوای بزرگ شیعه پرورش یافتند.
مسائل و احکام اسلامی در آن عصر نورانی علمی، چنان تحلیل و بررسی میشد که نقل شده زرارة بن اعین، مدّت چهل سال مسائل حج را از امام صادق(علیه السلام) میآموخت و باز هم زمینۀ بحث باقی بود، چنانچه میگوید به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: خداوند مرا فدای تو گرداند، از چهل سال پیش تا کنون راجع به مسائل حج از شما میپرسم و شما همواره جواب میدهید. حضرت فرمودند: «ای زراره، کانون مقدّسی که دو هزار سال پیش از آدم، مورد توجّه و زیارتگاه بوده، تو میخواهی مسائل آن در ظرف چهل سال بیان شود؟».(1)
در زمان ائمّۀ معصومین(علیهم السلام)، عهدهدار بیان احکام الهی، خود امامان(علیهم السلام) بودند و نیز این موضوع را به عهدۀ اصحاب و شاگردان خاصّ خویش هم میگذاردند. مردان فاضل و مایهدار و با فضیلتی مانند زراره و محمّد بن مسلم و ابو بصیر و ابان بن تغلب، مسائل حلال و حرام و احکام دین را در اختیار مردم میگذاشتند و ائمّه(علیهم السلام)، مردم را به آنان ارجاع میدادند.
چنانچه نقل شده، شعیب عَقَرقوفی میگوید به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: چه بسا نیاز پیدا میکنیم که در موردی سؤال کنیم، حال از چه کسی بپرسیم؟ حضرت فرمودند: «بر تو باد به اسدی، یعنی ابو بصیر».(2)
همچنین، نقل شده که عبداللّه بن ابی یَعفور میگوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم در هر وقت، برای من ممکن نیست شما را ببینم و محضر شما شرفیاب شوم و از طرفی چه بسا شخصی از شیعیان میآید و مطالبی را از من میپرسد و من پاسخ همۀ مسائل او را نمیدانم (وظیفه من چیست؟)، حضرت فرمودند: «چرا به محمد بن مسلم مراجعه نمیکنی؟ هر چه ندانستی از او بپرس که او از پدرم امام باقر(علیه السلام) مسائل را فرا گرفته و در نزد آن حضرت، آبرومند و محترم بود»(3) .
در نقل دیگری، علی بن مسیّب همدانی میگوید به حضرت رضا(علیه السلام) عرض کردم: من در ناحیهای دور دست زندگی میکنم و در هر زمانی دسترسی به شما ندارم، پس از چه کسی برنامههای دینیام را فرا بگیرم؟ حضرت فرمودند: «از زکریّا بن آدم قمی که امین و محلّ اعتماد بر امر دین و دنیا است». علی بن مسیّب میگوید: هنگامی که به شهر خود بازگشتم، هر مطلبی را که مورد نیاز بود، از زکریّا بن آدم پرسش میکردم.(4)
همچنین، روایت شده که عبدالعزیز بن المهتدی میگوید از امام رضا(علیه السلام) پرسیدم: در هر زمانی ملاقات با شما برایم میسّر نیست، پس مَعالم دینم را از چه کسی فرا بگیرم؟ حضرت فرمودند: «از یونس بن عبدالرحمن بیاموز».(5)
گاه ائمّه(علیهم السلام)، بعضی از اصحاب خود را امر میکردند برای مردم فتویٰ بدهند، چنانکه در حدیث است که امام باقر(علیه السلام) به اَبان فرمودند: «إجْلِسْ فیٖ مَسْجِدِ الْمَدیٖنَةِ وَأَفْتِ النّاسَ، فَإنّی أُحِبُّ أَنْ یُریٰ فیٖ شیٖعَتیٖ مِثْلُکَ». در مسجد مدینه بنشین و فتویٰ بده، زیرا دوست دارم که همانند تو در میان شیعیانم دیده شود.(6)
سرانجام، عصر امامان(علیهم السلام) کمکم سپری شد و دوران غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) فرا رسید و بیان حلال و حرام و روشنگری برنامههای زندگی جامعه، یکسره به فقهای جامع الشرایط واگذار گردید و موضوع فتویٰ و نیز موضوع تقلید، به صورت خاصّی رواج کلّی یافت.
مسائل و احکام اسلامی در آن عصر نورانی علمی، چنان تحلیل و بررسی میشد که نقل شده زرارة بن اعین، مدّت چهل سال مسائل حج را از امام صادق(علیه السلام) میآموخت و باز هم زمینۀ بحث باقی بود، چنانچه میگوید به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: خداوند مرا فدای تو گرداند، از چهل سال پیش تا کنون راجع به مسائل حج از شما میپرسم و شما همواره جواب میدهید. حضرت فرمودند: «ای زراره، کانون مقدّسی که دو هزار سال پیش از آدم، مورد توجّه و زیارتگاه بوده، تو میخواهی مسائل آن در ظرف چهل سال بیان شود؟».(1)
در زمان ائمّۀ معصومین(علیهم السلام)، عهدهدار بیان احکام الهی، خود امامان(علیهم السلام) بودند و نیز این موضوع را به عهدۀ اصحاب و شاگردان خاصّ خویش هم میگذاردند. مردان فاضل و مایهدار و با فضیلتی مانند زراره و محمّد بن مسلم و ابو بصیر و ابان بن تغلب، مسائل حلال و حرام و احکام دین را در اختیار مردم میگذاشتند و ائمّه(علیهم السلام)، مردم را به آنان ارجاع میدادند.
چنانچه نقل شده، شعیب عَقَرقوفی میگوید به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: چه بسا نیاز پیدا میکنیم که در موردی سؤال کنیم، حال از چه کسی بپرسیم؟ حضرت فرمودند: «بر تو باد به اسدی، یعنی ابو بصیر».(2)
همچنین، نقل شده که عبداللّه بن ابی یَعفور میگوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم در هر وقت، برای من ممکن نیست شما را ببینم و محضر شما شرفیاب شوم و از طرفی چه بسا شخصی از شیعیان میآید و مطالبی را از من میپرسد و من پاسخ همۀ مسائل او را نمیدانم (وظیفه من چیست؟)، حضرت فرمودند: «چرا به محمد بن مسلم مراجعه نمیکنی؟ هر چه ندانستی از او بپرس که او از پدرم امام باقر(علیه السلام) مسائل را فرا گرفته و در نزد آن حضرت، آبرومند و محترم بود»(3) .
در نقل دیگری، علی بن مسیّب همدانی میگوید به حضرت رضا(علیه السلام) عرض کردم: من در ناحیهای دور دست زندگی میکنم و در هر زمانی دسترسی به شما ندارم، پس از چه کسی برنامههای دینیام را فرا بگیرم؟ حضرت فرمودند: «از زکریّا بن آدم قمی که امین و محلّ اعتماد بر امر دین و دنیا است». علی بن مسیّب میگوید: هنگامی که به شهر خود بازگشتم، هر مطلبی را که مورد نیاز بود، از زکریّا بن آدم پرسش میکردم.(4)
همچنین، روایت شده که عبدالعزیز بن المهتدی میگوید از امام رضا(علیه السلام) پرسیدم: در هر زمانی ملاقات با شما برایم میسّر نیست، پس مَعالم دینم را از چه کسی فرا بگیرم؟ حضرت فرمودند: «از یونس بن عبدالرحمن بیاموز».(5)
گاه ائمّه(علیهم السلام)، بعضی از اصحاب خود را امر میکردند برای مردم فتویٰ بدهند، چنانکه در حدیث است که امام باقر(علیه السلام) به اَبان فرمودند: «إجْلِسْ فیٖ مَسْجِدِ الْمَدیٖنَةِ وَأَفْتِ النّاسَ، فَإنّی أُحِبُّ أَنْ یُریٰ فیٖ شیٖعَتیٖ مِثْلُکَ». در مسجد مدینه بنشین و فتویٰ بده، زیرا دوست دارم که همانند تو در میان شیعیانم دیده شود.(6)
سرانجام، عصر امامان(علیهم السلام) کمکم سپری شد و دوران غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) فرا رسید و بیان حلال و حرام و روشنگری برنامههای زندگی جامعه، یکسره به فقهای جامع الشرایط واگذار گردید و موضوع فتویٰ و نیز موضوع تقلید، به صورت خاصّی رواج کلّی یافت.
(1) وسائل الشیعه، ج11، ابواب وجوب الحجّ و شرائطه، باب1 وجوبه علی کلّ مکلّف مستطیع، ص12، ح12.
(2) همان، ج27، ابواب صفات القاضی، باب11، وجوب الرجوع فی القضاء والفتویٰ، ص142، ح15.
(3) همان، ص144، ح23.
(4) همان، ص146، ح27.
(5) همان، ص148، ح34.
(6) معجم رجال الحدیث، ج1، ص144، حرف الف، مورد 28، ابان بن تغلب.